پرش به محتوا

از روانشناسی پول تا پولدار شدن

ثروت و زندگی

ثروت یعنی اینکه بتوانیم زندگی را تمام و کمال تجربه کنیم؟

«هنری دیوید تورو»

خیلی از ما آدم‌ها وقتی حرف از ثروت به میان می‌آید ذهنمان به دنبال پول می‌رود. ثروت را مترادف با پول و دارایی می‌دانیم. کسی را که از مال و مکنت برخوردار است را ثروتمند می‌نامیم. آدم فقیر هم که از نامش پیداست. آهی در بساط ندارد و هشتش گروی نه‌اش هست.

اگر اندکی به پیرامون خود نظر کنیم، افراد و اطرافیان خود را ببینیم متوجه می‌شویم که ثروت نه فقط به پول که به بسیاری چیزهای دیگر مرتبط است.

به نظر من مهمترین ثروت آدمیزاد همان زندگی و زیستنی است که اکنون همه ما از آن برخورداریم. تمام ما آدم‌ها هم اکنون در زمره ثروتمندان هستیم. هیچ پول و دارایی بدون حیات و زنده بودن صاحبش نفعی به او نمی‌رساند. اما هر حیاتی گنجی گران‌بهاست که هر لحظه و هر دم به دم در حال بهره برداری از آن هستیم.

همانطور که برخی از پول و داراییشان در جهت خوبی استفاده نمی‌کنند بسیاری از انسان‌ها نیز از نعمت حیات و زندگی خود استفاده مطلوبی ندارند. زمان خود را به آسانی هدر می‌دهند و اوقات خود را به بطالت می‌گذرانند.

 

عمر انسان سرمایه‌ای ارزشمند است که ما را به تمام مواهب هستی و نعمت‌های جهان می‌رساند. البته اگر به درستی و به نیکویی از این ثروت خود استفاده کنیم.
پایه‌های یک زندگی پر از آرزوهای اجابت شده و همراه با لذت و کامیابی بهره‌مند‌شدن از تمام لحظات عمر است. زندگی تجربه‌ای در این جهان است که ما را به رؤیاهایمان می‌رساند. اما برای بعضی‌ها تجربه‌ای است رو به تاریکی، ناامیدی و قدم‌هایی برداشته نشده است.

ثروتمند واقعی شخصیتی است که ذهنِ قدرتمند و ثروتمندی دارد. فردی خلاق است که هر لحظه به دنبال آفرینشی نو و خلقی تازه است. در پی یافتن راهی جدید، دست به تجاربی شگفت می‌زند و در این رهگذر به دریایی از آگاهی، دانسته و مهارت خواهد رسید. از حرکت به سمت اهدافش هراسی ندارد. هیجان و شور و عشقی بی انتها او را به پیش می‌راند. برای عمل به تصمیماتش شجاعت و جسارت دارد. آرزوهایش همچون چراغ‌های روشنی هستند که در تاریکی مسیر جرأت و شهامت حرکت کردن را به او می‌دهند. زندگی زیبا همراه با تجارب لذت بخش است که ثروت را می‌آفریند. مقدمه رسیدن به هر ثروتی خلق یک زندگی پرشور و پر هیجان است.

احساس ثروتمند بودن

«احساس ثروتمند بودن، ثروت واقعی را در پی خواهد داشت.»

آندرو متیوس

از احساس می‌نویسم. وجودم پر از حس است. سردی، گرمی، زبری، نرمی همه را حس می‌کنم.

بالا و پایین را با احساسم درک می‌کنم. در زندگی آموخته ام هر آنچه را احساس می‌کنم بی درنگ دریافت می کنم. تمام چیزهایی را که اکنون در زندگی صاحب و مالک شده‌ایم بی شک در گذشته احساس کرده‌ایم. فرقی نمی‌کند گذشته دور یا نزدیک. هر قدر شوق و اشتیاق مان بیشتر بوده، مالکیت و دارا شدن زودتر اتفاق افتاده است.

 احساسات خواسته هایمان را آبیاری می‌کنند. گاهی احساسمان شور و شوقی است که به پای آرزویمان ریخته می‌شود. آنچنان لذت رسیدن را در درون خود احساس می‌کنیم که بی درنگ آرزویمان مهیا می‌شود. شاخه های آرزو غنچه می‌دهند و زندگی پر از عطر گل و شکوفه می‌شود. گاهی احساسمان ترسی به راه می‌اندازد که آرزویمان‌ در زنجیر می‌رود. در حسرت آن می مانیم و آرزویمان همچون غنچه ای نشکفته باقی می‌ماند.

رسیدن به پول و ثروت مثل خوشبختی باید احساس شود. سرزمین وجودت پر از غنچه های رنگی شود. شکوفه‌های که در هیاهوی گل شدن می‌رقصند. عشق و هیجان احساس را می‌آفریند. داشتن و دارایی باید احساس شود تا شکفته شدن غنچه هایش به ظهور برسد.‌ بدون احساس هیچ غنچه‌ای گل نمی شود و هیچ آرزویی به ثمر نمی‌نشیند.

پول به حس ششمی می‌ماند که بدون آن نمی‌توانید از پنج حس دیگرتان بهره کامل ببرید.

« سامرست موام »

استفاده از حس ششم یا همان ارتباط با ناخودآگاه یکی از توانمندی‌های بزرگ انسانی است.
این جمله مرا به خاطره ای در چند سال پیش برد. روی میز کارم نشسته بودم. در حال خواندن کتاب بودم. از انرژی می‌خواندم. یاد گرفته بودم که پول هم یک انرژی است. من عادت دارم وقتی کتاب می‌خوانم نکته برداری می‌کنم. نکاتی که از کتاب برداشت می‌کنم را با نکته های که در ذهنم تداعی می‌شوند با هم ترکیب می‌کنم و یک محتوای تازه را خلق می‌کنم. 

انرژی ثروت

وقتی در مورد انرژی ثروت می‌خواندم به یاد یک دوست عزیزی افتادم که صاحب خانه ماست.

«چند سالیه که خونه خودمون رو اجاره دادیم و در یه قسمت دیگه شهر از یه فرد بسیار متمکن و باسلیقه یه واحد آپارتمان زیبا اجاره کردیم.

خونه ما خیلی قشنگه و واقعاً دوسش دارم. اما پله‌های داخل خونه کمی زیاد بود و من به دنبال یه خونه راحت‌تر بودم.»
به لطف خدا با مرد شریفی آشنا شدیم که بعد از سال‌ها اقامت در استرالیا به ایران بازگشته بود و ساختمانی را به زیبایی تمام و با استانداردهایی که من در ذهن خود می‌پروریدم ساخته بودند.
القصه که ما یک واحد از ساختمان او را اجاره کردیم. ساختمان بسیار زیبا و با کیفیت ساخته شده است. چشم انداز خانه از پنجره های بزرگش به سمت زمین چمن بی‌نظیر است.»

برگردیم به ادامه قصه

در مورد ثروت می‌خواندم و به یاد این دوست عزیز افتادم. توی دلم در حال تحسین و تقدیر از این فرد بودم. در همین حال زنگ خونه به صدا درآمد. آماده‌شدم و به سمت درب رفتم. درب منزل را باز کردم. با تعجب به شخصی که جلوی من ایستاده بود نگاه کردم. هم تعجب داشتم و هم شگفت زده بودم. احتمالأ می توانید حدس بزنید چه کسی پشت در بود.
«درست است همان صاحبخانه متمکن و خوش فکر ما بود.»
یادم نیست دقیقاً که چه کاری داشت اما این ماجرا مو به مو در یادم باقی مانده‌است.

بعد از سؤال ایشان و جوابی که من دادم، بابت خانه‌ی خوبی که در اختیار ما گذاشته‌اند؛ تشکر کردم. ایشان خیلی خوشحال شدند و سر حرف را باز کردند. من هم با احترام گوش دادم.

این مرد بزرگوار گفت:
من یک مقدار زمین در اطراف شهر گرفته‌ام. زمین ها را با قیمت پایینی گرفته بود. یادم است که می‌گفت همه با من مخالفت می‌کردند و می‌گفتند این زمین‌ها بی ارزش هستند. اما یک چیزی توی وجودم می‌گفت که این کار درست است. «انجامش بده.»

دقیقا دست خود را وسط پیشانی‌اش گذاشت و با یک حرارتی به من گفت دقیقا « یه چیزی در اینجا به من میگه کارت درسته.»

خیلی برام جذاب بود این داستان و با هیجان گوش می دادم.
«پیرمرد مهربون در ادامه گفت الان همون زمین‌ها با گذشت یک سال قیمتشون ده برابر شده.»
داستان زندگی این مرد متمکن و خوش فکر را من از دوران نوجوانی تا به حال پیگیری کرده‌ام. 

آنچه یافته‌ام چیزی نبود جز اینکه او با خود و احساساتش رفیق بود. شوق و اشتیاق درونیش حس ششم او را فعال کرده بود. راهی به ناخودآگاهش یافته بود و به آنچه احساس خوبی داشت اعتماد می‌کرد. زندگی عملی او نشان می‌دهد که لحظه ای از پیگیری آنچه دوست دارد غفلت نکرده است. رمز موفقیتش نیز همین بود.
و البته که رموز دیگری هم دارد که در ادامه این مباحث احتمالا از آن رموز صحبت خواهم کرد.

ثروت و ترس

ثروت شما پشت کارهایی است که از انجام آنها می‌ترسید.

«جو ویتالی»

جایی که ترس باشد جسارت و شهامت گم می‌شود. ثروت پاداشی کسانی است که ترس‌ها را کنار می‌زنند و برای رسیدن به اهدافشان قدم بر می‌دارند. بدون حرکت و پویایی هیچ هدفی محقق نخواهد شد.
بسیاری از افراد به دلیل ناشناخته بودن مسیر از حرکت به سمت خواسته هایشان باز می‌مانند. و ترس از نرسیدن و عدم موفقیت گامهایشان را سست می‌کند. 

آنچه سایه شوم ترس را از مسیر ثروت ساز بر می‌دارد؛ داشتن احساس لیاقت است. احساس شایستگی و لایق بودن هر مسیر ناشناخته و ترسناکی را روشن می‌کند. انسانهای قدرتمند ترس‌های خود را رها می‌کنند و از حاشیه امن زندگی فراتر می‌روند. شهامت و شجاعت برترین و بزرگترین سلاح آنان است تا سختی های راه را به زانو در آورند.

افرادی هستند که تنها بهره‌ای که از ثروتشان می‌برند ترس از دست دادن آن است.

«آنتوان ریواری»

ترس زندگی را به سیاهی و تاریکی می‌برد. لذت و شادی را می‌گیرد و آسودگی خیال را به آشوبی بی پایان مبدل می کند. با ترس نمی شود زندگی کرد. زندگی مجموعه ای از لحظه‌های شیرینی است که بوی امید می‌دهند. ترس بویی از امید نبرده و سهمی از شیرینی ندارد.

زندگی پر از شور و هیاهوست. غرق در رنگ است. ترس هیجانی بدون لذت است در قلبی تاریک. جایی که نور نباشد، آنجا که لذتی نیست؛ شادمانی رنگ می‌بازد و رخ در هم می‌کشد.
زندگی فرصت است. غنیمتی است ارزشمند.

ثروت و موفقیت شما معادل میانگین ثروت و موفقیت پنج نفر از دوستان و نزدیکانتان است.

«جیم ران»
«نویسنده و کارآفرین»

انسان‌ها همه در تعامل با یکدیگر و تأثیر گذاری روی هم هستند. تمام صحنه‌های زندگی اجتماعی بشری نشان از این ماجرا دارد. بدون تعامل و ارتباط هیچ اتفاق مهمی در جهان رخ نمی‌دهد، کاری هدفمند صورت نمی گیرد و رشد و تکاملی وجود نخواهد داشت. در دنیایی که زندگی می‌کنیم هر کدام از ما آدمها با هر رفتار و‌منشی که داریم و با هر اعتقاد و باوری که هستیم روی اطرافیان خود تأثیر می‌گذاریم.

بسیاری از ما بر این باوریم که بر اساس اعتقادات و اندیشه‌های خاص خود تصمیم می‌گیریم و هیچ تأثیری از دیگران نمی‌پذیریم اما این خطایی آشکار است. اگر زمانی را در خود به جستجو بنشینیم و تأمل کنیم، حتما متوجه تأثیرات دیگران در تصمیمات خود می‌شویم. فرض کنید قصد انجام کاری را دارید، هدفی را برای خود در نظر گرفته اید. در حال جستجو و تحقیق هستید تا راهی را پیدا کنید و به هدفتان جامه عمل بپوشانید. در این میان خانواده، دوستان و اطرافیان شما با سخنان خود و یا راهنمائیهایی که می‌کنند می‌توانند به شما انگیزه حرکت کردن بدهند و یا شما را از ادامه دادن مسیرتان منصرف کنند.

من مطمئن هستم که همه شما همچون من چنین تجربه های داشته‌اید. بسیاری از این تجربه ها در طول زندگی به فراموشی سپرده شده‌اند اما حتما بخشی از این تجربه ها را به خاطر می‌آوریم. آنجا که بسیار موفق بوده این و شیرینی لحظات رسیدن به هدف را چشیده‌ایم و جاهایی که طعم ناکامی و نرسیدن کام ما را تلخ و‌ ناخوش کرده‌است. اگر به گذشته خود نظر کنیم بی‌شک رد پای تأثیر دیگران را در زندگی خود می‌بینیم. اما در تمام این اتفاقات ما هستیم که پذیرای نقش آدمها در زندگی خود هستیم.

در این میان انسان‌ها دو دسته‌اند:

یک گروه انسان‌های قدرتمندی هستند که افراد موافق را دورو بر خود جمع می‌کنند. آنها ایمان دارند که هدفشان ارزشمند است و تمام قامت در مسیر رسیدن و تحقق یافتن هدف خود در حرکت‌اند. این گروه انسان‌هایی هستند با طبع رهبر که بسیار تأثیر گذارند. افراد رهبر قابلیت و توانایی اداره یک گروه و اجتماع را دارند. حضور افراد در کنار آنها همچون دستی یاریگر است که با حمایت خود می‌توانند تأثیرات مثبتی از رهبر گروه نیز دریافت کنند. در واقع همه در این گروه هم یاری می‌دهند و هم یاری می‌گیرند.

گروه دیگر انسان هایی هستند که هدف مشخصی ندارند. بیشتر نقش دنباله رو بودن را ایفا می‌کنند. این دسته از افراد به تنهایی قدرت تصمیم‌گیری در مراحل مختلف زندگی را ندارند. همیشه در شک و تردید هستند. معمولا بعد از انجام هر کاری و یا انتخاب هر هدفی دوباره دچار تردید و دو دلی می شوند. چنین افرادی بسیار تأثیر پذیر هستند. خیلی زود از هر کسی که با او همراه و همقدم می‌شوند تأثیر می گیرند و برای انجام هر کاری از آنها نظر می‌خواهند. تصمیماتشان وابسته به رأی دیگران است و از خود هیچ رأی و نظری ندارند.

حال تصور کنید اگر جزء دسته دوم باشید چه اتفاقی می‌افتد.

هر بار ممکن است کسانی در اطراف شما قرار بگیرند که ترس و اضطرابی را در دلتان زنده کنند. نظراتشان می تواند شما را محدود کند و یا انگیزه های تان را کم کند. همه ما آدمها خوب می‌دانیم اگر تجاربمان با تلخی و ناکامی همراه شود، خیلی زود خسته و ناامید می‌شویم. موتور حرکتمان خاموش می‌شود و نیروی خود را از دست می‌دهیم. برای اینکه دوباره در مسیر زندگی قرار بگیریم نیاز به نیرو و انگیزه قدرتمندی داریم که ما را به حرکت وا دارد.
اگر به دنبال یک زندگی ایده‌آل هستیم، جویای خوشبختی و سعادت هستیم و یا در صدد ساختن یک زندگی راحت و مرفه هستیم نباید از نقش و تأثیر اطرافیان خود غافل شویم.
هر قدر اطرافیان ما انسانهای موفق و قدرتمندی باشند تأثیر بهتری بر ما می گذارند. پله های مسیر آسانتر پیموده می‌شوند و راه موفقیت برایمان روشن‌تر می‌شود.
به همان اندازه اگر با افراد ضعیف، بی هدف و ناامید همراه شویم که خودشان اندر خم کوچه اول زندگی گیر افتاده اند بتدریج ما هم سرخورده و ناامید خواهیم شد.

آیا پول شخصیت انسان را می‌سازد؟

آیا پول شخصیت انسان را می‌سازد؟

شاید برای شماهم سوال است که آیا پول شخصیت انسان را می‌سازد؟

به نظر من ثروت واقعی شخصیتی است که از خود می‌سازیم. اگرچه پول نیز ثروت به حساب می‌آید اما پول و دارایی محصولِ ساختنِ یک شخصیت قوی و با انگیزه است.

کسانی که همیشه به دنبال به روز رسانی خود هستند و در جستجوی آگاهی و دانایی بیشتر می‌روند؛ می‌توانند طعم ثروت و ثروتمندی را بچشند.

زمانی که بتوانیم هر روز کمی بهتر از روزهای قبل باشیم؛ اطلاعات و آگاهی های تازه‌ای به گنجینه ذهن خود اضافه کنیم و مهارتی تازه را آموزش ببینیم، خواهیم توانست راه‌های تازه و نو برای ثروت آفرینی پیدا کنیم.

فردی که ذهن ثروتمندی دارد راحت‌تر و آسان‌تر به ثروت و پول دست می‌یابد.

چگونه ذهن ثروتمندی داشته باشیم؟

افکار و باورهای قدرتمند کننده داشته باشید

 

برای ساختن یک ذهن ثروتمند باید افکار و باورهای قدرتمند کننده داشته‌باشیم. این همان ساختن یک شخصیت قدرتمند است که با شوق و ذوق و اشتیاق برای رسیدن به اهدافش قدم برمی‌دارد.

شخصیت ثروتمند

کسی که شخصیتی ثروتمند دارد هر روز با انگیزه و با انرژی در صدد یافتن ارزش‌های بیشتری در زندگی است.

هر قدر روی خود و رشد ذهنیتمان بیشتر کار کنیم و در جهت کسب آگاهی‌های خود گام برداریم به اعتماد به نفس بیشتری می‌رسیم.

به هر اندازه که اعتماد به نفس در ما رشد می‌کند قدرت تصمیم گیری، اراده و عزم در ما بیشتر می‌شود. خودباوری و اعتماد به خود، حاصلِ آگاهی و کسب تجربه است و هر تجربه زمینه ساز حرکت جدیدی در زندگی است.

تمام قدم هایی که در زندگی بر می‌داریم مسیر رسیدن به هدف را برایمان هموارتر می‌کند. آگاهی و دانایی چراغ روشنی است که مسیر حرکت را برایمان آشکار می‌سازد و راه را از بیراهه مشخص می‌کند.

در مسیر زندگی‌ام همیشه در جستجوی تازه‌ها بوده و هستم. از درک کردن و یاد گرفتن کوچکترین نکته، تجربه و یا مهارتی غرق در شور و اشتیاق می‌شوم و همین مرا همیشه سپاسگزار‌تر می‌کند.

هر جا نام کتابی را می‌بینم احساس می‌کنم آن کتاب خود را به من نشان می‌دهد و به من می‌گوید: منتظر چه هستی؟ من آماده‌ام تا اطلاعات جدیدی را به تو بدهم. آیا تو هم حاضری وقت بگذاری؟ همت کنی و صفحاتم را ورق بزنی و مرا بخوانی؟

من نیز در پاسخ به کتاب می‌گویم: خوش آمدی به زندگی من. چقدر خوشبختم که فرصت درک آگاهی تازه‌ای در این زندگی به دست آورده‌ام.

اما این شخصیت ساخته نمی‌شود مگر اینکه هر روز در تلاشی نو برای یادگیری آگاهی و دانایی باشیم.

شخصیت ثروتمند، ثروت را در ذهن و افکار خود می‌سازد. فونداسیون ثروت و دارایی در ابتدا در ذهن هر انسانی شکل می‌گیرد. اما بنا و ساختمان ثروت و تجربه زندگی در اوج ثروتمندی با عمل کردن و آگاهی‌هایی است که کسب می‌کنیم تا در ساحل زندگی آرامش را تجربه کنیم.

با اقدام کردن است که انسان می‌‌تواند رؤیاهایش را متجلی سازد و رنگ واقعی به آنها بدهد.

آگاهی و دانستن اولین قدمی است که پس از عشقِ برخاسته از درون برای تجلی یک رؤیا برداشته می‌شود. فهم و درک هر چیزی که انسان را به خواسته هایش نزدیک می‌کند.

در وهله بعدی باید در مقام عمل خود را نشان دهد. همراهی و هماهنگی ابعاد مختلف وجودی انسان است که او را به مقاصد و آرمان‌هایش نزدیک می‌سازد و پول و ثروت را در زندگیش جاری می‌کند.

قدرت خلق و سازندگی راه را برای یافتن آگاهی و دانایی باز می کند و انسان را به سمت شناخت و درک بیشتر موضوعات تازه هدایت می‌کند.

به تجربه درآمدن و عملی کردن هر کدام از این موضوعات، انسان را قدرتمند‌تر و شجاعتش را بیشتر می‌کند.

با اقدام کردن است که افراد خطاهایشان را می‌بینند و در صدد برطرف کردن آنها بر‌می‌آیند.

وقتی قدم در راه می‌گذارند و برای رسیدن به هدف خود دست به کار می‌شوند، راه‌های تازه‌تر و آسان‌تر بر آنها هویدا و نمایان می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *