یکی از مقاومتهای شدیدی که انسان را در رسیدن به خواسته هایش ناتوان می سازد ، احساس تعلق داشتن و وابستگی است.
این وابستگی می تواند نسبت به فرد یا افرادی از اطرافیان باشد و یا به طور کلی داشتنِ حس تعلق به دیگران ، شرایط ، امکانات خاص و یا هر چیزی که انسان از درون، خود را نیازمند و وابسته به آنها می داند.
احساسی که فردِ وابسته تجربه می کند ، یک نیاز درونی است که خود را به شکل توقع و انتظار از دیگران و یا شرایط زندگی نشان می دهد.
فرد وابسته ، ممکن است به صورت خود آگاه از این احساس خود که ناشی از باور نیاز و کمبود است آگاه نباشد.
بلکه به صورت کاملا ناخودآگاه در ذهن او ، کُدِ نیاز و توقع و انتظار تیک می خورد و روشن خواهد شد.
ناآگاهی از حضور چنین کدهای ذهنی ، انسان را پیوسته در جاده ی خاکی زندگی قرار خواهد داد که همیشه به صورت ناکامل و ناقص
به سمت خواسته هایش حرکت می کند. دائم با احساس بد و منفی همراه خواهد بود که حس شکایت و گله از افراد ، شرایط و اتفاقات زندگی را در او تشدید می کند.
این حس نیازمندی که در ذهن فرد به صورت یک باور قدرتمند ثبت و ضبط شده است ؛ مجال حرکت به سمت خواسته ها را به او نخواهد داد و گویی پیغامی درونی به طور پیوسته دستور نارضایتی و شکوه و گله را به او می دهد.
کد ذهنی وابستگی به صورت بسیار ظریف و نامحسوس فرد را در شرایط و اتفاقاتی قرار می دهد که نه تنها او را در رسیدن به خواسته هایش کمک و یاری نمی دهند بلکه مانعی بزرگ برای او در تحقق خواسته هایش خواهند بود.
مرضیه فربد 🖊📓
مطالب مرتبط: