پرش به محتوا

چرا به خواسته هایمان نمیرسیم ؟ قانون رسیدن به خواسته ها

چرا به خواسته هایمان نمیرسیم؟

نرسیدن به خواسته ها

چرا به خواسته­ هایمان نمیرسیم؟ این سوالی است که برای همه ما پیش می آید.

چند وقت پیش مراجعه کننده ای با ناراحتی و غصه شروع کرد به شکایت کردن از این که ” چرا هر چقد تلاش می کنم به خواسته ام نمیرسم؟” چرا هر وقت به چیزی علاقه مند می شوم به سختی به آن می رسم؟ اما از چیزی که خوشم نمی آید به راحتی در زندگی ام حاضر می شود؟

 گویی غول چراغ جادو برعکس عمل می کند. آنچه می خواهم را نمی دهد ولی چیزی را که نمی خواهم و یا دوست ندارم؛ با زور هم که شده وارد زندگیم می کند.

♦  با خود فکر کردم که حتما بسیاری از شما عزیزان نیز از این تکرار خسته کننده عاجز و ناتوان شده اید. درمانده‌اید و نمی دانید که چطور می شود به خواسته هایتان برسید؟ چگونه می توانید به آنچه دوست دارید و به آن عشق می ورزید به آسانی برسید؟

این مقاله را تا انتها بخوانید تا بدانید چگونه به خواسته هایتان برسید.

نرسیدن به خواسته ها! چه می شود که به خواسته هایمان نمی رسیم؟

اگر در مسیر زندگیتان به آنچه می خواهید نمی رسید و با تمام تلاشی که از خود نشان می دهید، دائم به موانع و مشکلات بر خورد می کنید، مطمئن باشید یک جای کارتان ایرادی هست. وقتی به جای رسیدن به خواسته هایتان، بیشتر از آنها دور می شوید یا با سختی زیاد به خواسته هایتان می رسید؛ حتماً یک کُدِ ذهنی مخرب در ذهنتان فعال شده است.

منظور از کد ذهنی همان باورها و اعتقادات شماست.

مشکلِ شما در باورها و افکار غالبی است که در ذهنتان می چرخند. این اعتقادات و یا افکار محدود کننده هستند که مانع بزرگی در رسیدن به خواسته هایتان می شوند.

دقت کنید و در زندگی خود نظر کنید. اگر مرتب وسایلتان خراب می شوند، بیمار می شوید و یا حوادث غیر منتظره برایتان پیش می آید؛ نشانۀ حضور باورهای محدود کننده در ذهنتان است. با تکرار این حوادث ناخواسته و اتفاقات بد در زندگیتان، شما در یک چرخۀ معیوب قرار می گیرید. یعنی توجه شما پیوسته به همان مشکلات و اتفاقات ناخواسته جلب می شود و در شرایط نامناسب بیشتری قرار می گیرید. یا با افرادی در ارتباط قرار می گیرید که شما را درگیر مشکلات و سختی ها می کنند. وقتی اتفاقات بد و شرایط ناخوشایند به صورت تکرار شونده برایتان رخ دهند؛ احساس تان بد و بدتر می شود.

مثلاً اگر باورتان این است که « همیشه باید تلاش کرد و با سختی ها جنگید » معمولاً در هر کاری با مشکلی مواجه می شوید. اغلب در کارها­یتان گره می افتد و با مانع و مشکل روبرو می شوید. فرض کنید قصد دارید خانه تان را سریع بفروشید و آرزوی فروش منزلتان با بالاترین قیمت را دارید اما هیچ اتفاق جدی رخ نمی دهد. اینجا آغاز ماجراست. پرده از افکارِ غالبِ ذهنی شما برداشته می شود و شروع به فعالیت می کنند. با خود می گویید: مشتری کم است. ممکن است خانۀ مرا نپسندند. مردم پول نقد ندارند و جملاتی ناامید کننده از این دست شروع به گردش در ذهن شما می کنند. احتمالاً بیشتر شما این مدل صحبت های درونی با خودتان را تجربه کرده اید.

جالب است بدانید که وقتی این افکار در ذهنتان مرور می شوند؛ دقیقاً مشتری کمتری برای خرید خانه تان به شما مراجعه می کند. یا قیمت کمتری برای خرید خانه به شما پیشنهاد می دهند. اما مطمئن باشید که تجربۀ شما چیزی جدای از افکارتان نخواهد بود.

 حتماً تا به حال گذرتان به ادارات مختلف برای انجام بعضی از امور افتاده است. شاید تجربۀ خیلی خوبی در این ادارات نداشته اید. کارهایتان به تعویق افتاده اند و با موانعی برخورد کرده اید. دقت کنید و ببینید چطور به آسانی با افکار خودتان می توانید مشکل آفرینی کنید. با حضور افکاری شبیه به اینکه کارمندانِ ادارات از زیرِ کار در می روند و یا از ارباب رجوع درخواست زیرمیزی و رشوه دارند؛ به راحتی خود را در چنگال سختی ها می اندازید. مثل این است که خودتان سفارش چنین مشکلاتی را می دهید.

 

 وقتی به اداره مورد نظرتان وارد می شوید با کارمندی برخورد می کنید که جواب سر بالا به شما می دهد. مثلاً شما را به اتاق های دیگر ارجاع می دهد در حالیکه به راحتی می توانست کارتان را انجام دهد. یا برای انجام کارتان زمانی طولانی در نظر می گیرد و کارتان را به تعویق می اندازد. حتی ممکن است در بهترین صورت، زمانِ انجام کارتان برق آن اداره قطع شود و در کارتان تأخیر بیفتد.

 

 وقتی شما با این مشکلات روبرو می شوید، باورها و افکار ذهنیتان قوی­تر می شوند. اغلب بعد از چنین مشکلاتی با خود  این افکار را مرور می کنید و با دوستانتان از سختی های پیش آمده در کارتان صحبت می کنید و به این شکل باورها در ذهنتان قدرتمند­تر می شوند.

در واقع با تکرار این مشکلات کم کم باورهایتان قوی­ تر می شوند که « مشتری کم است. باید رشوه بدهید تا کارها انجام شود. همه دروغ می گویند.» و باورهای محدود کنندۀ دیگری که همواره در ذهنتان قوت می گیرند. حالا شما هر زمانی که بخواهید کاری انجام دهید و به آنچه دوست دارید برسید؛ بی درنگ این باورها در ذهنتان فعال می شوند. شک و تردید و ترس هنگام حرکت به سمت خواسته ها و یا هر هدفی حاصل چنین باورها و افکاری در ذهن است. 

قانون رسیدن  به خواسته ها

طبق قانون خلقت شما به هر چه توجه کنید گویی چیزهایی شبیه به همان را برای خود و زندگیتان انتخاب می کنید. قانون ارتعاش، قانون « توجه و تمرکز » است. یعنی به هر چیزی که توجه بیشتری نشان دهید و در مورد آن بیندیشید، نسبت به همان موضوع از خود ارتعاش و احساس بیشتری ارسال می کنید.

برای رسیدن به هر خواسته ­ای باید از کانون توجه خود بهره ببرید. افکاری را در ذهنتان مرور کنید که احساس بهتری به شما بدهند.

به جای ناامیدی در هر حالی امید به رسیدن را در خود زنده نگه دارید. ترس و نگرانی را از خود دور کنید و با احساسِ خوب، تصاویرِ رسیدن به خواسته هایتان را در ذهن مجسم کنید. عجله نکنید و با آرامش به سمت خواسته هایتان بروید. در کنار عاقلانه تصمیم گرفتن در هر کاری، خوشبین بودن بسیار کارساز است. از بدبینی و یأس و ناامیدی در انجام هر تصمیمی فاصله بگیرید. نگذارید ذهنتان توجه شما را به افکاری جلب کند که محدودتان می کنند.

  اگر زمانی طولانی به مشکلات پیش آمده در زندگیتان توجه کنید، کم کم به صورت یک عادت ذهنی برایتان ثبت می شود و باور می کنید که مثلاً « هر چه سنگ است پیش پای لنگ است.» تکرار اتفاقات ناخوشایند در هر کاری، کم کم باورهای مخرب را در ذهنتان ایجاد می کند. این عادت کردن به یک شیوه­ از زندگی تا جایی پیش می­رود که حتی قبل از وقوع یک اتفاقِ بد آن را پیش بینی می­کنید. زمانی که اتفاق یا رویداد ناخوشایندی را در ذهن خود متصور می شوید، احساسی در شما شکل می گیرد. 

این احساسِ شماست که در آن لحظه به جهان هستی ارسال می­شود. نتیجۀ طبیعیِ تصورِ یک اتفاق ناخوشایند و پیش بینی آن، چیزی جز احساس بد نیست. احساسی که در شما ترس، اضطراب، خشم و یا ناامیدی را برمی­ انگیزد.

  اغلب مردم می گویند: من واقعا به دنبال خواسته هایم هستم ولی نمی دانم چرا ناخواسته ها مرا غافلگیر می کنند؟ همۀ شما به دلیل تأخیر در رسیدن به خواسته هایتان و یا دور شدن از آنها، در زندگی دچار سردرگمی و نگرانی می شوید. حالتان بد می شود و مأیوس و غمگین می شوید.

چیزی که بیشتر شما به آن بی توجه هستید؛ احساسی است که درون شما شکل می گیرد. جهان به احساس شما پاسخ می دهد نه به آنچه در آن لحظه دوست دارید و یا کلماتی که بر زبان می آورید. وقتی خواسته ای دارید اما ترس نرسیدن به آن را در همان لحظه احساس می کنید؛ درخواست شما بر عکس به جهان هستی ارسال می شود.

مثل این است که اعلام می کنید من آن را نمی خواهم چون احساسِ درونی شما ترس است. طبیعتاً وقتی از چیزی می ترسید نه تنها به آن نزدیک نمی شوید بلکه از آن دورتر می شوید. در واقع افکاری در ذهنتان غالب هستند که احساسات شما را بر می انگیزند و جهان پیوسته آمادۀ پاسخگویی به احساسات عمیق درونی شماست.

اگر درگیر ترس و نگرانی باشید از خواسته هایتان بیشتر دور می شوید. وقتی برای داشتنِ چیزی احساس وابستگی می کنید و ترس آن را دارید که به خواستۀ دلخواهتان نرسید؛ قطعاً آن را از دست می دهید. اغلب اوقات چیزی را دوست دارید اما به دلیل ترس از نرسیدن و یا از دست دادن آن چیز، بیشتر از آن دور می شوید.

اگر احساس نیاز کنید و درون خود، حس نداشتن را تجربه می کنید و با حسرت و نیاز مندی در جستجوی خواسته هایتان باشید، بی شک در مسیری خلاف خواسته هایتان قرار دارید.

چگونه باورهای ذهنی منفی مانع رسیدن به خواسته ها می شوند؟

اعتقادات و باورهایی که از گذشته در ذهن هر کدام از ما نقش بسته است، حکم برنامه‌هایی را دارد که روی رایانۀ خود ذخیره می کنیم. ذهن ما دقیقاً مثل یک رایانه عمل می­کند. همانطور که رایانه هنگام ویروسی شدن، مرتب اعلام خطا می کند؛ ذهن ما هم با افکار و باورهای نامناسب ویروسی می شود. احساس بد و حال نامساعد علامت ویروسی شدن ذهن است.

  اگر از برنامه‌های ذخیره شده روی کامپیوتر خود ناراضی باشید، اولین کاری که انجام می دهید چیست؟در صورتی که سرعت رایانه ­تان کم شده باشد و به راحتی قادر به باز کردن برنامه های آن نباشید، چه کار می کنید؟

  فکر می کنم اغلب ما بلافاصله به دنبال رفع مشکل خواهیم رفت. برنامه های تازه و جدیدی را به جای برنامه­ های قبلی روی رایانۀ خود نصب می کنیم و برای بالا بردن سرعت سیستم، برنامه های به درد نخور و اضافه را از حافظۀ رایانه حذف می کنیم. خلاصه هر کاری که از دستمان بر بیاید برای بهبود کیفیت رایانۀ خود انجام می دهیم.

چطور می شود وقتی نوبت به رایانۀ ذهنتان می رسد از آن غافل می شوید؟

دست روی دست می گذارید و به دلیل اوضاع و احوال بد زندگیتان، دائم غصه می خورید.

قدم از قدم بر نمی دارید و تنها در حسرت و افسوسِ زندگی دلخواهتان می مانید. مثل کسی که در گل گیر کرده باشد خود را اسیر و زندانی شرایط می‌بینید.

چرا کاری انجام نمی دهید؟ چرا به برنامه های رایانۀ ذهنتان توجه نمی کنید؟ چه می شود که از ذهن و پاکسازی آن از افکار و باورهای نامناسب غافل می شوید؟

آیا احساس نمی کنید دلیلِ سرعتِ کمِ شما در رسیدن به خواسته ها و یا نرسیدن به آنچه دوست دارید، مربوط به چیزی در رایانۀ ذهنتان باشد؟

تصمیم بگیرید ذهنتان را ویروس یابی کنید. بگردید و جستجو کنید تا مشکلات افکارتان را پیدا کنید.

ببینید چه الگوها و باورهایی در ذهنتان فعال شده است که سرعت آن برای رسیدن به خواسته هایتان تا این حد کم شده است؟

چه چیزی ذهن شما را ناآرام و شلوغ کرده و رسیدن به خواسته هایتان را با مشکل مواجه می‌کند؟ 

آیا خوابید یا بیدار؟ شما در طول زندگی تان بیشتر خوابید یا بیدار؟

اشتباه نکنید؛ منظور از خواب و بیداری همان خوابیدن شبانگاهی یا خواب در میانۀ روز نیست. یا اینکه چه زمانی از صبح بیدار می شوید و مشغول کار کردن می شوید. هدف من از بیان خواب و بیداری رساندن این نکتۀ مهم و اساسی به شما دوستان عزیز است که تا چه اندازه در زندگیتان آگاه هستید؟ آیا بر خود و افکارتان آگاهید یا مثل کسی که همیشه در خواب است و مشغول خواب و خواب دیدن است در طول روز هم خواب می بینید؟

اغلب آدم‌ها با افکاری که در سرشان هست حتی در حین بیداری و در طول روز هم در حال خواب دیدن هستند. داستان تکراری زندگی همۀ ما آدم ها مربوط به همین خواب­ها و رؤیاهایی است که همیشه می بینیم. زندگی اغلب آدمها شبیه یک نوار کاست است که هر روز داستان روز قبل تکرار می شود. چیز تازه ای به آن اضافه نمی شود. تنها اتفاقی جدیدی که برایشان رخ می دهد، خراب­تر شدن اوضاع و احوال زندگیشان است. دقیقاً مثل نوار کاست که بعد از استفادۀ زیاد پیچ می خورد و دیگر قابل استفاده نیست، آنها نیز در زندگی خود گیج و سر در گم می شوند. رشتۀ زندگی از دستشان در می رود و خسته و ناامید روزگار می گذرانند.

♦ شما خودتان را در زندگیتان چگونه می بینید؟ بیشترخواب می بینید یا بیدار هستید؟

اگر خوابید و همیشه در حال رؤیا دیدن هستید چه رؤیایی را دنبال می‌کنید؟ آیا تصاویر دلخواهتان را در خوابِ زندگی می‌بینید؟

آیا در خوابتان خود را صاحب هر آنچه می خواهید می بینید؟ یا میان خوابتان تصاویری از بی پولی، کمبود، فقر، بی عدالتی، دروغ، تهمت و یا سرزنش می بینید؟

کدام یک از شما در طول روز و یا حتی هنگام خواب رؤیاهای شیرینی در ذهنتان می پرورانید و تا رسیدن به آن آرزوها پرواز می کنید؟

 زندگی در دنیا شبیه خوابی طولانی است. ذهن ابزاری قدرتمند است که شما را در این دنیا به خواب می برد. برای ذهن تفاوتی نمی کند که خوابتان شیرین است یا تلخ و ناخوشایند. اگر می خواهید بخوابید و در رؤیای خود سفر کنید، لااقل رؤیایی زیباتر را در ذهن خودتان بسازید. دست از محدودیت، ناتوانی و کمبودها بردارید. نگذارید با افکاری که در ذهنتان نشسته است، محدود و ناتوان شوید.

برای یک بار هم که شده به خودتان و توانمندی‌های خود اعتماد کنید. ببینید ذهنتان با چه برنامه ها و افکاری پر شده است. دقت کنید و آگاه باشید تا از محتوای ذهنی خود آگاه شوید. ویروس ها و باورهای مخرب ذهنتان را پاک کنید. برنامه ها و الگوهای فکری به ذهنتان راه بدهید که راه گشا هستند. افکاری را در سرتان بپرورانید که زندگیتان را در مسیر درستی هدایت می کنند.

غرق رؤیاهای ناخوشایندتان نشوید. اگر از خواب زندگیتان ناراضی هستید، بیدار شوید. رؤیای دیگری را در سَرِ خود بپرورانید. رؤیایی که شما را به زندگی دلخواهتان برساند. افکار و باورهای شما درهای ورود به خواسته ها و آرزوهایتان هستند. شما با همین افکار رؤیاهایتان را دنبال می کنید. برای رسیدن به هر آرزویی انگیزه ای قوی لازم است. چیزی که احساس شما را به سمت آن خواسته برانگیزد و شوق داشتن آن را در قلبتان شکوفا کند. افکاری که شما را قوی و توانمند کند و به شما انگیزه و امید دهد تا به آسانی در مسیر خواسته هایتان گام بردارید.

راز شاد زیستن و رسیدن به خواسته ها

خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی، خوشی کشاند

⇐  راز شاد زیستن « حضور در لحظه » است. بیداری کامل و آگاهی از آنچه اکنون هستید. یک زندگی آگاهانه حتی بر خواب­های شیرین و رؤیاهای دلخواه ارجحیت دارد. بودن در لحظه و اکنون، معمای رسیدن به هر آن چیزی است که می خواهید. اگر بیدارید و آگاه حتماً از احساسات خود کمک بگیرید.

 

وقتی خوب بیندیشید، افکارتان قدرتمند کننده و باورهایتان مثبت باشند به سمت آنچه می خواهید هدایت می شوید. زمانی که در لحظه باشید از هیچ چیزی در مورد خودتان و زندگیتان غافل نمی‌شوید. می دانید به چه می اندیشید و می دانید که چه می خواهید. راهنمای شما در مسیر آگاهی و بیداری احساسات و عواطف شما هستند. از آنها غافل نشوید.

نقش احساسات در رسیدن به خواسته ها

اگر حالتان بد می شود حتماً از خودتان بپرسید دلیلش چیست؟ آگاه شوید که چرا اکنون و در این لحظه آزرده شده اید؟ حال بد، نشان از فکری نامناسب در ذهنتان است. باوری که محدودتان کرده است. اعتقادی که از قبل در ناخودآگاهتان بوده و اینک فعال شده است. آگاه باشید که چراغ راهنمایی قرمز یعنی همان حالِ بد است که شما را از خطری در افکارتان آگاه می کند.

هر فکری احساسی را در شما بر می انگیزد.

و هر حسی شما را به عملی وا می دارد.

وهر عملی نیز زندگی انسان را رقم می زند.

پس مراقب باشید و بیدار و هوشیار. اگر چراغ قلبتان قرمز شده است آرام آرام بر خود مسلط شوید. فرمان زندگیتان را آگاهانه به دست بگیرید. خطر را دور بزنید و با احتیاط به مسیری آرام وارد شوید تا جایی که چراغ قلبتان سبز شود.

چراغ سبز همان احساس آرامش است. حال خوب و رضایت خاطر بهترین علامت ورود به مسیر درست است. لذت و شادی در همین مسیر است و پرچم خواسته‌هایتان در همین جاده برپاست. این راه است که شما را به آرزوهایتان می رساند. 

آنجا که غم است، جایی که حسرت و ناکامی و رنج است؛ چراغ دلتان بدجور قرمز است. حواستان باشد از چراغ قرمز قلبتان دلگیر نشوید. فقط خوشحال باشید که سیستم وجودیتان عالی کار می کند. موتور وجودتان در اوج خودش قرار دارد و همیشه دقیق و منظم عمل می کند. قدردان آن باشید و از خطرات دوری کنید. بدانید ذهنتان را باید از افکار نامناسب پاک کنید.

به جای ناامیدی، امید را بنشانید و به جای ترس، شجاعت و شهامت را بیاورید. از خشم و عصبانیت دور شوید و به آرامش و آسودگی نزدیکتر شوید. غم و رنج را دور بزنید و گل لبخند را بر لبان خود بنشانید. شکفتن شکوفه های شادی را در قلبتان جشن بگیرید و خوشحال و مسرور شوید. تنها در این صورت است که دنیا به کامتان خواهد بود و لذت رسیدن به خواسته هایتان را خواهید چشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *