حتماً برای همۀ شما پیش آمده است، زمان هایی که خواستهای در دل دارید و در آرزوی اجابت و برآورده شدن آن هستید.
هر روز از خداوند خواستۀ خود را طلب میکنید اما دعای شما به اجابت نمیرسد.
به دنبال درخواستهای پیدرپی و برآورده نشدن آرزوهایتان، احساس خستگی و ناامیدی شما را آزرده و غمگین میکند.
هر چه تلاش میکنید بیشتر از خواستهتان فاصله میگیرید. احتمالاً بسیاری از شما دیگر تاب نمیآورید و از اینکه تلاشتان بیهوده است، سَرخورده و پریشان میشوید.
در اوج آشفتگی و ناامیدی احساس نالایق بودن آزارتان میدهد و گمان میکنید که لیاقت و شایستگی لازم را برای اجابت دعایتان ندارید.
اغلب در دعاهایتان با خدا چنین سخن میگویید که: ” اگر لایق آن هستم به من عطا کن“. یعنی با کلام خود و با احساس درونیتان مانع ارسال پیامتان میشوید. احساس میکنید که شما با دیگران فرق میکنید. تصورتان این است که دیگران از هوش بیشتر، شانس بالا و یا دوستان و آشنایانی برای رسیدن به موقعیتهای بهتر برخوردارند.
شما با این تفکرات، تنها خودتان را تخریب میکنید و توانائیهای خود را به عنوان یک انسان ناچیز و کم اهمیت میشمرید.
اما اشتباه نکنید. به بیراهه نروید.
بیشک همۀ شما لایق و شایسته هستید تا تمام آرزوها و خواستههای زیبایتان محقق شوند. هر انسانی این ارزش و جایگاه را دارد که به آرزوهایش واقعیت ببخشد. توانایی ما آدمیان برای دستیابی به خواستهها و اهدافمان غیر قابل توصیف است.
همۀ ما این ویژگی را داریم که هر آنچه را اراده کنیم؛ بیدرنگ بدست بیاوریم.
علت محقق نشدن خواستهها
اگر بیشتر اوقات به در بسته برخورد میکنید و یا آرزوهایتان ناکام میمانند به دلیل بی لیاقتی هیچکدام از شما نیست. مشکل آنجا نیست که شما از ارزش کمتری نسبت به دیگران برخوردارید یا اینکه دیگران بهتر از شما هستند. مطمئن باشید که ایرادی در قدر و قیمت هیچ انسانی حتی شما نیست.
علت به سرانجام نرسیدن تقاضاهای هر انسانی را در جای دیگری باید جستجو کرد. ناتوانی در رسیدن به آرزوهایتان را به ارزشمندی یا بیارزشی خود گره نزنید. اگر قدری دقیقتر به موضوع درخواست کردن توجه کنید، این مسئله برایتان بسیار ساده و قابل حل خواهد بود.
سهم هر کدام از ما در دنیا
همۀ ما به یک اندازه در این جهان حق استفاده داریم. جهان با تمام امکاناتش در خدمت تمام انسانهای روی زمین است. تصور نکنید تنها عدهای خاص یا گروهی اندک میتوانند به آرزوهایشان برسند.
ممکن است شرایط رسیدن هر یک از ما به اهدافمان به دلایل مختلفی متفاوت باشد اما امکان رسیدن به هر خواستههای تحت هر شرایطی بیشک برای همۀ ما فراهم است.
قرار نیست همه از یک راه به اهداف خود برسیم. نیاز نیست که همه به یک هدف واحد برسیم. هر کسی در درون خود به چیزی معتقد است و متناسب با آن برای رسیدن به هدفی خاص تمایل دارد.
اگر تاکنون نتوانستهاید از مواهب و نعمتهای مختلف این دنیا به نفع خود بهرهمند شوید، نگران و ناراحت نباشید. نرسیدن به خواستههایتان و ناکامی در زندگی تنها به یک دلیل روشن است.
چیزی که مانع بهرهمندی هر انسانی در این جهان میشود؛ نداشتن آگاهی کافی است. تنها مشکل شما این است که راه درست بهرهمند شدن از تمام امکانات جهان را نمیدانید.
چگونه بخواهیم؟
مهم آن است که هر کدام از ما بدانیم که چه می خواهیم و به دنبال چه چیزی هستیم. آگاه باشیم که چه رؤیایی در سَر داریم و اشتیاقمان در برآوردن چه آرزویی است.
وقتی به خواستهتان نمیرسید یا دعایتان به اجابت نمیرسد زود تسلیم نشوید. به خاطر ناکام ماندتان غمگین نشوید. قدری فکر کنید و با خود بیندیشید. از خود بپرسید:
↵ “چرا به آرزوهایم نمیرسم؟ “
↵چه میشود که رسیدن به هر آرزویی تا این اندازه سخت و ناممکن به نظر میآید؟
↵آیا احساس نمیکنید هر وقت آرزو یا خواستهای را طلب میکنید، ذهن شما بر نداشتن آن آرزو متمرکز است؟
راز به اجابت نرسیدن و محقق نشدن خواستههایتان بی تردید نادیده گرفتن یک نکتۀ ساده اما بسیار حیاتی و مهم است.
اغلب وقتی دعا میکنید یا خواستهای را طلب میکنید، در ذهنتان به نداشتن آن خواسته بیشتر توجه دارید تا رسیدن به آن خواسته.
جالب است بدانید که با هر بار تقاضا از روی اضطرار و نداری، احساس کمبود و نداشتن بیشتری به شما دست میدهد. در این مواقع شما به سادگی از خواستۀ خود دورتر میشوید.
در واقع در چنین شرایطی شما در« فرکانس کمبود و نداشتن » یک چیز و یا یک خواسته هستید و جهان نیز به ارادۀ خداوند پاسخی شبیه به احساس درونیتان را به شما باز میگرداند.
جهان مثل آیینه است. کار دنیا بازگرداندن احساسات درونیتان به خودتان است. هر آنچه را در خود احساس میکنید دقیقاً همان را به شما باز میگرداند.
احتمالأ از خود میپرسید :
♦جهان چگونه این کار را انجام میدهد؟
♦چطور احساسات ما را به خودمان نشان میدهد؟
♦چگونه از آیینه بودن دنیا به نفع خود استفاده کنیم؟
اگر دوست دارید، یاد بگیرید که کارکرد دنیا چگونه است و چطور میشود از آن به نفع خود بهره بُرد؛ با من همراه شوید تا به آسانی نحوۀ عملکرد دنیا را برایتان بازگو کنم. به شما کمک میکنم که راه درست زندگی کردن در این جهان را بیاموزید. آگاه شوید که چطور خواستههای خود را طلب کنید تا پاسخ خود را به راحتی دریافت کنید.
آیینه بودن جهان اغلب به این شیوهها عمل میکند
⇐۱- مواجه شدن با اتفاقات خوب یا بد، متناسب با احساس مثبت یا منفی که شما در حال تجربۀ آن هستید. یعنی اگر احساس شادی را تجربه میکنید؛ جهان نیز شما را با شادیهای بیشتری همراه میکند. اگر درون خود با درد و غمی دست و پنجه نرم میکنید؛ اتفاقات بیرونی شما نیز چیزی جدای از حوادث غمانگیز نخواهد بود.
⇐۲- قرار گرفتن در شرایطی هماهنگ با حالات درونی و احساسی خود. مثلاً اگر درونتان پر از اضطراب و نگرانی است، با شرایطی هماهنگ میشوید که اضطرابآور و نگران کننده هستند.
مراقب باشید که هر چه پافشاری بیشتری روی نگرانی خود داشته باشید، جهان هم شما را با شرایط دلهرهآور و ترسناک بیشتری روبرو میکند.
⇐۳- برخورد کردن با افرادی که هم فرکانس شما هستند. چنان که گویی خود را به شکل فرد دیگری میبینید که یا پر از ترس و تردید است یا افسرده و غمگین است. معمولاً با دیدن این افراد به این نتیجه میرسید که جهان پر از مشکل است. همه گرفتار هستند، زندگی کردن سخت است و بسیاری از نتایجِ منفی دیگر که ذهن شما را درگیر خود میکنند.
اگر در حالت آرامش و آسودگی باشید با افراد آرامتری برخورد میکنید. یا اینکه اطرافیان شما برخوردی آرامتر و ملایمتر با شما خواهند داشت. اگر خشمگین و عصبانی هستید؛ شکلی از عصبانیت و تندخویی را در افراد دیگر میبینید.
همۀ این موارد به شرایط روحی و احساسی شما باز میگردد. چنانکه گویی این خود شما هستید که باعث تمام اتفاقات خوب یا بد، شرایط مساعد یا نامساعد و یا برانگیخته شدن رفتار مطلوب و یا نامطلوب در دیگران میشوید.
به قدری همه چیز در این دنیای مادی به هم وابسته و در ارتباط هستند که لازم است برای رسیدن به هر خواستهای « تمرکز دقیق و توجه کامل » به درخواست خود داشته باشید.
چگونه درخواست کنیم؟
اولین گام در هر درخواستی این است که :
پیش از آنکه چیزی بخواهیم؛ دقیقاً بدانیم که چه چیزی میخواهیم. از خواستۀ خود آگاه باشیم و آن را به رسمیت بشناسیم. یعنی آن خواسته را تحقق یافتنی و رسیدن به آن را حق خود بدانیم. |
دقیقاً بدانیم چه چیزی وجودمان را با اشتیاقی عمیق در هم آمیخته است. کدام خواسته است که ما را بر سَرِ شوق آورده است؟ چه آرزویی در دل داریم که با یاد آن در ذهن، گل لبخند برلبانمان می نشیند و شکوفههای شادی در دلمان جوانه می زنند؟
.
رسیدن به هر خواستهای و اجابت هر دعایی اگر به طور دقیق از آن آگاه شویم، بسیار آسان است. البته بسیاری از افراد از این مرحله عبور نمیکنند چون خواسته های عمیق قلبی خود را نمیشناسند.
اغلب شما به دنبال چیزی هستید که دقیقاً نمیدانید چرا آن را میخواهید. احساستان به آن خواسته شفاف و روشن نیست. سردرگُم هستید که چه چیزی را بخواهید؟ چقدر بخواهید؟ برای چه بخواهید؟ نمیدانید برای چه دوست دارید چیزی را داشته باشید.
مثلاً به دنبال ثروت هستید اما دقیق نمیدانید به چه اندازهای از ثروت و دارایی میخواهید برسید. پول میخواهید اما نمیدانید پول را برای خرید چه چیزی میخواهید. آگاه نیستید چرا آن چیز را میخواهید تهیه کنید. در واقع با خود روراست و صادق نیستید. برای همین است که پاسخ مناسبی دریافت نمیکنید.
جهان صداقت، دقت و احساس عمیق قلبی شما را میخواهد. دنیا منتظر است تا کلیک کنید و دکمۀ خواسته تان را بفشارید. دنیا به شما پاسخ میدهد اما همانگونه که شما میخواهید. به همان شکل که احساس میکنید و در تصورتان می گنجد.
مِثل این است که برای خرید نان به نانوایی مراجعه کردهاید اما نمیدانید که چقدر نان میخواهید. یا دقیقاً نمیدانید که این نان را برای خوردن چه چیزی میخواهید. مثلاً برای درست کردن یک پیتزای خانگی به نان احتیاج دارید اما نه همان نانی که برای خوردن غذاهای دیگر تهیه میکنید.
♦ درخواست کردن دقیقاً به همین سادگی است اما بسیاری از ما به همین آسانی هم چگونه درخواست کردن را فراموش میکنیم. اگر از خواستههای خود و دلیل خواستن آنها به درستی آگاه نباشید، رسیدن به آن خواسته کاری دشوار میشود. این دشواری نه به دلیل بیارزشی شماست و نه به دلیل تقدیر و سرنوشت اجباری شماست.
♦ تنها به این دلیل به خواستههایتان نزدیک نمیشوید که بر آن خواسته، آرزو یا هدفتان به طور کامل آگاه نیستید. خواسته های شما واضح، شفاف و روشن نیستند. راز رسیدن به خواستههایتان در شناخت دقیق هر آرزویی است که در دل دارید.
♦ اغلب شما روابط خوب میخواهید اما آن را در جای دیگری جستجو میکنید. خودتان با خواستهتان فرسنگها فاصله دارید. به دنبال همسری ایدهآل هستید اما خصوصیات رفتاری و شخصیتی شما بسیار متفاوت از یک فرد ایدهآل است.
♦ به دنبال یک فرد راستگو، خوش اخلاق، خوش فکر، شاد و سرِحال هستید اما خودتان اغلب دروغگو، بد اخلاق، عصبانی و یا غمگین هستید. چطور ممکن است دروغگویی با راستگویی جمع شود؟ چگونه عصبانیت و خشم با آرامش یا غم و ناراحتی با شادی و لذت همراه شوند؟
در طول زندگی به قدری به خود ناکامی و شکست را تحمیل کردهاید که بساط ناامیدی بدجوری در زندگیتان خانه کرده است. نه از پول کافی خبری هست و نه بویی از عشق در زندگیتان مانده است. همانطور که صداقت از زندگی رخت بسته است، رنگ دروغ و نیرنگ هم در زندگی نمایان شده است.
چطور ناآگاهانه درخواست میکنیم؟
در بیشتر مواقع به صورت کاملاً ناآگاهانه در فرکانس متفاوتی با خواستۀ واقعی خود قرار دارید. به دنبال چیزی هستید که سفارش آن را ندادهاید. در اکثر موارد خودتان هم متوجه نیستید که در خواستی را که دادهاید با آنچه واقعاً میخواهید، متفاوت است.
↵تصور کنید به یک رستوران رفتهاید تا غذای مورد علاقۀ خود را نوشجان کنید. پیشخدمت برای گرفتن سفارش غذا سراغ میزی میآید که شما نشستهاید. منوی غذا را مقابلتان میگذارد و از شما میخواهد که غذای دلخواه خود را انتخاب و سفارش دهید.
با دیدن لیست غذاها اولین چیزی که به چشمتان میآید قیمت غذاهاست. ذهنتان درگیر قیمتها میشود و با خودتان گفتگویی درونی به راه میاندازید. ممکن است با خود بگویید چقدر قیمت غذاها بالاست. غذای مورد علاقهام خیلی گران است. سعی میکنید خودتان را متقاعد سازید که غذای دلخواهتان را سفارش ندهید چون حاضر به پرداخت مبلغ بالای آن نیستید.
♦ کم کم بقیه لیست را نگاه میکنید تا شاید غذایی ارزانتر پیدا کنید. دست آخر خودتان را راضی میکنید که یک غذای معمولی و ارزان قیمت را که البته خیلی هم مشتاق خوردنش نیستید؛ سفارش دهید.
فکر میکنید در نهایت چه اتفاقی میافتد؟
احتمالاً اغلب شما این نوع سفارش دادنِ غذا را تجربه کردهاید. معمولاً بعد از صرف غذا شروع به غُر زدن میکنید. از طعم و کیفیت غذایی که خوردهاید شکایت میکنید و خودتان را بابت سفارش آن غذا سرزنش میکنید.
شما قادر بودید که بهای غذای دلخواه خود را بپردازید اما دلتان نیامد که پول زیادی را برای خریدن آن هزینه کنید. با خود گفتید مگر پول علف خرس است (این فکر یک مقاومت ذهنی است) که به راحتی آن را خرج کنم.
ترس از هزینه کردنِ کمی پول بیشتر شما را به سمت انتخاب نامناسبی کشاند. به زور خودتان را راضی کردید غذایی را سفارش دهید که قیمت پایینتری دارد اگر چه خیلی به ذائقۀ شما خوش نمیآمد.
غالباً در تمام طول زندگی به همین شکل عمل میکنید. از ته قلبتان چیزی می خواهید و در جستجوی آن هستید اما ذهنتان کلی مانع برایتان ایجاد میکند.
گفتگویی در ذهنتان به راه میافتد که اجازۀ درخواست آن را به شما نمیدهد. افکاری در ذهنتان میچرخند که با خواستۀ شما فرسنگها فاصله دارند.
منوی جهان همیشه آماده و مهیای پاسخگویی به ماست اما این خود ما هستیم که اجازه نمیدهیم خواستههای واقعی خود را ارسال کنیم. اگر درخواست خود را به درستی ارسال نکردهایم به خود میگوییم حتماً در تقدیرمان نبوده است. قسمت چیز دیگری است. یا احساس میکنیم ما لایق دریافت آن نعمت نیستیم.
اغلب شما دوست دارید طعم آرامش را در زندگی خود تجربه کنید اما در دلتان غوغایی برپاست. درونتان پر از آشوب و اضطراب است و هر لحظه درگیر ترسها و تردیدهایی میشوید که جانتان را به لب میرسانند. به نظر شما جایی که ترس و نگرانی باشد، آرامش خانه دارد؟
از یک سو به دنبال اطمینان خاطر هستید و تلاش میکنید در زندگیتان به ثبات برسید و از سوی دیگر با شک و دو دلی دست و پنجه نرم میکنید.
آخر چطور ممکن است شک و تردید با اطمینان قلبی در یک جا جمع شوند؟
شما در هر زمانی فقط یک احساس را تجربه میکنید. نمیشود هم آرامش داشته باشید و هم بترسید. امکان ندارد چیزی را در زندگی تجربه کنید که میخواهید اما در دلتان نسبت به داشتن یا رسیدن به آن شک داشته باشید. دنیا هر لحظه به شما پاسخ میدهد. دقیقاً مثل کلیک کردن روی یک آیکون.
هماهنی می شوی که هستی
خبر خوب آن است که شما دقیقاً همانی میشوید که هستید. اتفاقاتی را تجربه میکنید که انتظارش را دارید. شرایطی را برای خود رقم میزنید که تصورش را میکنید. چیزی را به زندگی خود دعوت میکنید که به آن توجه دارید. همه چیز در این دنیا بسیار دقیق، منظم و ظریف عمل میکند.
هیچ چیز از قلم نمیافتد. دقیقاً مثل آیینه. شما وقتی روبروی آیینه میایستید همانی را می بینید که هستید. نه بیشتر و نه کمتر. اگر موهایتان فر است حتماً موی خود را فر میبینید. اگر پوستتان سفید است قطعاً آن را تیره و یا سیاه نمیبینید. اندام لاغر خود را بسیار چاق و یا قد کوتاه خود را بسیار بلند و دراز نمیبینید.
اگر یاد بگیرید که بر هر خواستهای که دارید تمرکز کنید و آرزوی خود را با جزئیاتش بشناسید؛ به آسانی خواستهتان واقعی میشود. اگر شک دارید برای یک بار هم که شده امتحان کنید.
درخواست کردن در قرآن
خداوند تنها نیرو دهندۀ این جهان است. وجودی بی انتهاست که هیچ پایانی برایش نیست. همه چیز از قدرت بی انتهای او نشأت میگیرد و یگانه نیروی جاری در عالَمِ هستی است.
در کتاب آسمانی قرآن، خداوند به تمام انسانها پیام میدهد که مرا بخوانید. از من درخواست کنید تا شما را اجابت کنم. تا پاسخ شما را به بهترین شکل بدهم. خدایی که سرتاسر بخشندگی و مهربانی است؛ خود به ما پیغام میدهد که از من بخواهید تا بیدرنگ به شما عطا کنم.
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم*سوره غافر*
خواستن نشانۀ ایمان به خداست. درخواست کردن نشانۀ باور و اعتماد به خدایی است که حتماً و بیدرنگ اجابت میکند. خواستن واقعی همراه با امید و اطمینان قلبی است.
اگر شک کنیم و یا مطمئن نباشیم درخواست ما همان طوری که میخواهیم؛ ارسال نمیشود.
♦ درخواست کردنِ واقعی دقیقاً مثل وقتی است که میدانیم نان میخواهیم و چند نان میخواهیم بخریم. با آگاهی کامل از اینکه چه نانی میخواهیم بخریم، با اطمینان به سمت نانوایی محل حرکت میکنیم. سفارش خود را میدهیم و اندکی بعد، نان در دست به خانه برمیگردیم.
هیچ وقت شک نمیکنیم که نانوا ممکن است امروز دیگر به من نان ندهد. امکان ندارد که نگران باشیم که نانوا به جای پخت نان بساط حلیم را به راه انداخته باشد.
♦ قطعاً اگر قصد خرید قالی یا لباس و یا هر چیز دیگری غیر از نان را داشته باشید برای تهیه آنها به نانوایی نمیروید. تنها به یک دلیل ساده سراغ نانوایی نمیروید. چون مطمئن هستید که نانوا به شما فقط نان میدهد.
♦ حال تصور کنید برای خرید تمام وسایلتان به یک فروشگاه بزرگ میروید. در آنجا همه چیز موجود است. هر چه که بخواهید. هم ارزاق روزانه را میتوانید تهیه کنید و هم پوشاک یا وسایل منزلتان را بخرید.
نگران نان خریدن از نانوایی هم نیستید. چون میدانید که در این فروشگاه نانهای مختلف عرضه میشود. بدون نگرانی به فروشگاه میروید و با خیال راحت تمام خرید خودتان را انجام میدهید.
همه میدانید که در یک فروشگاه بزرگ هر قسمت تنها پاسخگوی بخشی از نیاز شماست. بنابراین برای خرید هر چیزی به همان قسمت مربوطه مراجعه میکنید. هیچ وقت برای خرید گوشت به قسمت لبنیات نمیروید. یا برای تهیه نان به بخش پوشاک سر نمیزنید.
⇐ اگر جهان را نیز همچون فروشگاه بزرگی ببینید که تحت حمایت، مدیریت و هدایت یک مدیر حاذق و تواناست؛ دیگر نگران تهیۀ درخواستهای خود نمیشوید. مطمئن هستید همۀ خواستهها و آرزوهایتان پاسخی دقیق و مناسب دارند.
اینجا و در این جهان همه چیز مهیا و موجود است. هیچ کمبودی برای هیچ چیزی نیست. به هر اندازه که دلتان بخواهد از هر چیزی موجود است. فقط و فقط به چند نکتۀ اساسی برای خریدتان از فروشگاه جهانی باید توجه کنید.
ایمان به اجابت خواستهها
وقتی فرآیند درخواست کردن به درستی انجام شود؛ شما بهایمانی واقعی رسیدهاید. خواستن واقعی همۀ تردیدها، شک ها و یا ترس ها را از وجود ما پاک میکند و حرکت به سمت آنچه میخواهیم را آسان و لذت بخش میکند.
خواستن یعنی اطمینان دارم که چه میخواهم. ایمان دارم که درخواستم اجابت میشود. باور دارم که من لایق آن هستم. میدانم که خدا آمادۀ پاسخ به من است. به او اعتماد دارم که عاشقانه مرا دوست دارد و حتماً تقاضایم را اجابت میکند.
انسان باایمان کسی است که درهای وجودش را به سمت اجابتِ خواستههایش از سوی یگانۀ هستی باز میکند. انسان واقعی به خدا شک نمیکند. نمیترسد وغمگین نمیشود.
در عوض دلش قرص و محکم است. خدا را صاحب هر آنچه میداند که می خواهد. بخشندگی و عطای او را باور دارد. هیچ چیز در ارادهاش خللی به وجود نمیآورد. از حرکت به سمت هدفش نمیترسد. از آرزویش دست نمیکشد و با عشق برای رسیدن به خواستهاش اقدام میکند.
مطمئن است که ابر و باد و مه و خورشید و فلک به دستور مدیر عالم هستی او را یاری میدهند تا آرزویش محقق شود. ایمان دارد که نیروی برانگیزانندۀ این هستی با این عظمت و شگفتی قادر است تمام خواستههایش را برآورده سازد.
وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
و آنچه در آسمانها و زمین است تمام را مسخر و رام شما گردانید و اینها همه از سوی اوست. در این کار نیز برای مردمى كه مىانديشند نشانه هايى است.( آیۀ ۱۳ سوره جاثیه )
♦ خداوند تمام زمین و آسمان را به همراه تمام امکانات آنها در اختیار همۀ ما قرار داده است. چیزی از هیچکس دریغ نمیشود. کافی است که بخواهیم و تصمیم بگیریم که به خواستهمان واقعیت ببخشیم.
♦ همین که به آنچه دوست داریم، توجه کنیم و از صمیم قلب حرکتی هر چند کوچک برای آن انجام دهیم؛ همه چیز برای کمک به ما بسیج میشود. تمام اتفاقات به نفع ما رقم میخورند.
♦ افرادِ همراه و کار بلد با ما همقدم میشوند. شرایط مناسب برای رسیدن به خواستهمان مهیا میشود تا هم آسان تر و هم در زمان کمتری به خواستهمان برسیم.
بی ایمانی به اجابت خواسته ها همان شرک است.
حتما می پرسید چرا شرک؟
↵ شاید بگویید ما که برای خدا شریک قائل نشدهایم. فقط میترسیم که خواستههایمان ارزشمند نباشند و یا لیاقت دریافت پاسخ از سوی خداوند را نداشته باشیم.
↵ خدا را سوای از خود میبینید و او را تنها در آسمانها جستجو میکنید. نزدیکی خود را با خدایی که از رگ گردن به همۀ ما نزدیکتر است؛ باور ندارید. نیروی عظیمی که با مهر و عشق در سرتاسر کیهان حتی در بدن شما جاری است.
♦ او را در مقابل خود میبینید نه در کنار خود. به کمک و حمایتش شک میکنید. با او مثل غریبه ها سخن میگویید نه همچون یاری همراه و همدل. خدا را خشمگین و عصبانی تصور میکنید که اغلب به دنبال دیدن اشکال و ایراد شماست.
↵بعضی ها فکر میکنند باور داشتن به قدرت خداوند فقط در حد کلام است. اما ایمان داشتن باید خود را در عمل نشان دهد. ایمان بدون عمل مثل درخت بی ثمر است.
↵ آگاهی و دانایی زمانی ارزشمند است که به عمل منتهی شود. هر کاری را که انجام میدهیم؛ ایمان داریم که انجام شدنی است. پس اگر قدم در راه اهداف خود نمیگذاریم یعنی ایمانمان ضعیف است و به خود و خدای خود اعتماد کافی نداریم.
↵بعضی از اوقات میگوییم باید شانس بیاوریم که فلان اتفاق برایمان رخ دهد. گاهی میگوییم باید پارتی یا آشنا داشته باشیم تا کارهایمان انجام شود.
♦ خیلی وقت ها معترف به ناتوانی خود میشویم و باور داریم که فلانی چون پول بیشتر و یا موقعیت بالاتر دارد، انسان شایسته تری نسبت به ماست.
بعضی از این اعتقادات چنان در وجود ما ریشه دواندهاند که متوجه حضورشان نمیشویم. اما آنها کار خودشان را خوب بلدند. بسیار ظریف و نامحسوس احساس قدرت و خلاقیت را در وجودمان میخشکانند.
♦ گاهی چنان ما را در تنگنا قرار میدهند که اگر متفاوت با آنها بیندیشیم و عمل کنیم؛ احساس از خود بیگانگی می کنیم. یا به قدری میترسیم که راه رسیدن به هدف را ادامه نمیدهیم.
با حضور این افکار به قدری خود را ضعیف و حقیر میبینیم و دیگران را برتر و بهتر که یادمان میرود همۀ ما در انسان بودن مشترکیم. همۀ ما مفتخریم به داشتنِ روح الهی و به یک اندازه برای خداوند ارزشمندیم. احساس حقارت هم ایمانمان را ضعیف میکند و هم نسبت به توانائیهای خدادایمان بیاعتماد میشویم.
این افکار و باورهای محدودکننده هستند که احساس ضعف و حقارت را برانگیخته میکنند. برای همین است که وقتی میخواهیم کاری بزرگ و یا غیر معمول انجام دهیم ترس دست و پایمان را میبندد. شک میکنیم و شهامت خود را برای ادامه دادن از دست میدهیم.
نگرانی بابت حرف دیگران، شرایط اقتصادی، نرخ دلار، وضعیت سیاسی و اجتماعی، وابسته بودن به موقعیت مکانی خاص بخشی از این باورها و اعتقادات هستند. محدودیت های بیشمار دیگری وجود دارند که میتوانند فضای ذهن هر فردی را به خود مشغول کنند.
بعضی از باورها نمیگذارند رشد کنیم و گستردهتر شویم. به اندازهای که تبدیل به موجودی کپکزده میشویم. اعتقاد و ایمان ما را به خدا یعنی تنها انرژی پاسخ دهنده به خواسته هایمان سست و خفیف میکنند. راهها و ایدهها را نمیبینیم و تمام اسباب و امکانات جهان را که به ارادۀ او در خدمت ما قرار گرفته اند را کم و ناچیز میپنداریم.
این همان شرک است.
یعنی بی اعتمادی به یاری خدا و ترس از عوامل و شرایط بیرونی. شرک، مثل سمّ مار است. به آرامی آدم را فلج و ناتوان میکند. سمّ شرک، همان ترس است. ترسی که مانع از هر اقدام و حرکتی در زندگیمان میشود.
به جای یاری گرفتن از خدا و همراه شدن با کل هستی که هر لحظه دست یاری خود را به سوی ما دراز می کند به ترسِ خود دامن میزنیم. از درون، خود را سرزنش میکنیم و با حس حقارت پیام ناتوانی، ناکافی بودن و کم ارزشی را به خود میدهیم. زیر سایۀ شک و تردید روزگار میگذرانیم و قدرت بی انتهایی که همیشه با ماست را نادیده میگیریم.
تفاوت باورهای انسان ها در رسیدن به خواسته ها
در این دنیا فقط یک تفاوت اساسی میان انسانها وجود دارد. تنها تمایز این است که عدۀ کمی از انسانها که البته موفق هم هستند؛ ارزشمندی و لایق بودن خود را باور کرده اند. ایمان داشته اند که اگر حرکت کنند؛ بی تردید به نتیجه میرسند. آنها نه منتظر شانس میمانند و نه به دنبال آشنا میگردند.
آنها باور دارند قدرتی در وجودشان نهفته است که در تمام صحنههای زندگی یاریگرشان خواهد بود. احساسات خود را به خوبی مهار میکنند. خوب فکر میکنند. به موقع تصمیم میگیرند و در اولین فرصت تصمیمات خود را اجرا میکنند. اگرچه در مسیر زندگی به موانعی برمیخورند اما قدمهایشان سست نمیشود و ناامیدی را حتی در سختترین شرایط دور میزنند.
اما بسیاری از آدمها که غالباً ناموفق، ضعیف، ناتوان، شکست خورده و فقیر هستند؛ خود را موجودی حقیر میبینند که یا باید شانس بیاورند و یا به طور کلی شانسی برای خوشبختی ندارند.
به اعتقاد آنها درهای خوشبختی و موفقیت به روی آنان بسته شده است. احساس ترس، تردید و ناامیدی به قدری بر زندگیشان سایه انداخته است که هر لحظه از خودشان و توانائیهایشان بیشتر فاصله میگیرند.
خود را موجوداتی گناهکار و مغضوب میبینند که خداوند از آنها رویگردان است. احساس بی لیاقتی و بی ارزشی همچون سمّی مهلک رسیدن به هر خواسته ای را برای آنها امری محال و ناممکن کرده است.
در بسیاری از موارد در مشاورههایم با کسانی برخورد میکنم که فقط به دلیل ترس از حرکت باز ماندهاند. بخشنده بودن خدا و مهربانی او را نادیده میانگارند و از ترسِ اشتباهات گذشته، غرق در احساس گناه شدهاند.
گروهی هم به دلیل ترس، اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند و خود را مغلوب شرایط اجباری کردهاند. جرأت تصمیم گرفتن ندارند و شهامت بیان افکار و اعتقادات خود را از دست دادهاند.
ترس از عوامل مختلفِ بیرونی مثل بی پولی یا کم پولی، بیماری یا مشکلات و نقایص جسمانی، شرایط خانوادگی و یا ترس از همسر، رئیس، جامعه و مردم نمونههایی هستند که انسان را از خودِ واقعیشان دور میکنند. ترس میان آنها و توانائیهایشان فاصله میاندازد و نمیگذارد تصمیمی درست در زندگی بگیرند. اغلب به جای توجه به خود و خواستههایشان به دنبال راضی کردن دیگران و قانع ساختن آنها هستند.
چگونه از خداوند بخواهیم؟
آیا راهی هست که ما با خدا به راحتی صحبت کنیم و از او درخواست کنیم؟
چگونه با خدا همصحبت شویم و همیشه از یاری او آگاه شویم؟
♦ بسیاری از ما آدمها خواستههایمان را بر زبان جاری میکنیم اما در دل حسرت آن را داریم. دست به دعا بر میداریم اما نسبت به اجابت دعایمان شک میکنیم.
♦ خیلی وقتها چیزهای بزرگی طلب میکنیم که از درون برای پذیرش آنها آمادگی نداریم. از یک سو میخواهیم و از سوی دیگر میترسیم. یا نمیتوانیم قبول مسئولیت کنیم و یا خود را در حد و اندازۀ آن خواسته نمیبینیم.
♦ از خداوند میخواهیم اما در دلمان میترسیم. ترس از اینکه لایق نباشیم و درخواستمان اجابت نشود. از بی توجهی خدا به خودمان میترسیم. بین خود و خدا فرسنگها فاصله میبینیم حال آنکه خدا همیشه با ماست.
♦ گاهی نگران میشویم که اگر به خواسته مان برسیم چه کار کنیم؟ با خود میگوییم آیا میتوانم ادارۀ امور را به دست بگیرم؟ اگر نتوانم چقدر بد میشود. آنقدر با خود حرفهای ناامیدکننده میزنیم که دیگر رمقی برای حرکت به سمت خواسته مان باقی نمیماند. درمانده میشویم که بخواهیم یا نخواهیم. میان خواستن و نخواستن به شک و تردید میافتیم.
♦ خیلی وقتها از اعماق وجودمان میترسیم که چیزی بخواهیم. ترجیح میدهیم حسرتزده و ناکام باقی بمانیم تا اینکه خواستۀ خود را طلب کنیم.
♦ گاهی وقتها هم چیزی را میخواهیم اما با حسرت و نداشتن به آن چیز مینگریم. احساس حسرت نشانۀ تمرکز ذهن بر نداشتن یک چیز است. شوق و ذوقمان برای رسیدن به خواسته مان زیاد است اما از درون خود را از آن خواسته دور میبینیم.
♦ درخواست چیزی را میدهیم ولی بیشترین حس ما این است که آن چیز را نداریم. یعنی به جایامید به رسیدن بیشتر ناامید از رسیدن هستیم. ذهن بر هر چه تمرکز کند؛ همان را نیز احساس میکند.
وقتی خواسته ای دارید از نظر روحی نیز آماده شوید.
هنگام خواستن باید از نظر روحی با خداوند به هماهنگی برسیم. تنها راه سخن گفتن با خداوند « احساس کردنِ چیزی است که میخواهیم.» خداوند به محض هر گونه احساسی در ما، همان میشود که میخواهیم.
*زبان روح احساس است*
↵ احساس کردن به هر شکلی میتواند اتفاق بیفتد. گاهی عمیقاً با خدا راز و نیاز میکنیم و با حرف زدن پر از حسِ خواستن میشویم. خواستنی که پر از حسِ اعتماد و اطمینان است. ایمان داریم که او سخنان ما را میشنود و پاسخ ما را به بهترین وجه خواهد داد.
↵ زمانی به مطلبی یا آهنگی گوش میدهیم و باشنیدن به اوج احساسِ خوب میرسیم و در آسمان خواستههایمان پرواز میکنیم. به قدری آرزوهایمان شفاف و روشن میشوند که شادی بعد از رسیدن را احساس میکنیم.
↵ بعضی وقتها با رؤیایی که در سَر میپرورانیم؛ پر از احساس شور و شادی میشویم. تصویری شفاف و روشن از خواسته مان در ذهن میسازیم چنان که گویی با نقش بستن آن آرزو در ذهنمان درخواست ارسال شده است.
♦ شاید هم با خیالی پر از درد و رنج شویم، با سخنی پر از شکایت و نارضایتی و یا با شنیدن کلامی و آهنگی، غمگین و محزون شویم. در هر حال اگر احساس خوبی نداشته باشیم پاسخ مناسبی هم دریافت نخواهیم کرد.
↵ اگر بترسیم و ناامید شویم؛ درخواستی متفاوت با خواستۀ واقعیمان را احساس کردهایم. اگر شاکی باشیم قطعاً در فرکانسی متفاوت با تشکر و سپاسگزاری خواهیم بود.
این طبیعت جهانی است که همچون آیینه عمل میکند. جهان با قوانین طبیعی اداره میشود. خداوند نیز در دل همین قوانین عمل میکند.
یاری خدا از راههای بسیار طبیعی رخ میدهد اما اغلب با احساس بد درخواست چیزی را میدهیم که دوست نداریم.
مثل وقتی که پشت فرمان نشسته ایم و میخواهیم با سرعت حرکت کنیم. خودرو روی دندۀ سنگین است و ما با شدت پدال گاز را فشار میدهیم. ماشین سرو صدا میکند. چرخها به سختی روی جاده کشیده میشوند اما قدرت سرعت گرفتن را ندارند.
اگر آرزو یا خواسته ای در دل داریم باید خود را در حالِ داشتن همان احساس کنیم. در حالی که آرزوی خود را به زبان می آوریم؛ همان را نیز در دل احساس کنیم.
تنها در این صورت است که جهان به ارادۀ خداوند به احساس ما پاسخ میدهد. راهها و ایدههای تازه را به ما نشان میدهد. شرایط برایمان مهیا و آماده میشوند و افراد مناسب با ما همسو و همجهت میشوند.
سلام دوست خوبم بسیار جامع و کامل نگاشتید.از خواندن مطلبتون حظ وافر بردم.
سلام به شما عزیز دلم
ممنونم که محبت کردید و خواندید..
سپاسگزار نگاه زیبای شما هستم.🤍💚
بهترین ها رو برای شما آرزومندم.🌱
سلام و درود بر دوست نازنین سرکار خانم فربد بسیار مطلب کامل و موجزی نوشته اید.
من در همه شکرگزاریها و درخواستهایم از خدا این عبارت را می گویم:
《خدایا مرا آن دِه، که آن بِه》 چون اوست که دانای مطلق است و خوب و بد بنده اش را بهتر می داند. شاید آنچه که من درخواست کنم کمتر از تقدیری باشد که او برایم رقم زده پس از خودش بهترین را می طلبم تا انشالله اجابت شود.
سلام و درود به خانم نبی زاده عزیز و دوست نازنینم
ممنون از توجه شما و نگاه زیباتون💚🤍
چقدر خوب که از ارتباط زیبای خودتون با خدا برای ما نوشتید و حس خوبتون را با ما به اشتراک گذاشتید.
امیدوارم به بهترینهای خودتون برسید.🌱
این مطلب باعث شد تا به خودم بیام ,عاشق خودم و خالق خودم باشم و ازاین به بعد واسه رسیدن به خواسته قلبیم بهتر به خدا توسل کنم (:🙂💜
مچکرم ازتون💜🥺
خدارو شکر دوست عزیز
امیدوارم به هر آنچه آرزو دارید برسین و لطف خدا پیوسته شامل حالتون باشه🤍💚
بسیار مفید بود ممنون از شما
سلام ،در پناه او که مهربانترین مهربانان است .عالی
با سلام و احترام
مطلبتون خیلی جامع، کامل و پر از انرژی مثبت بود.
سلام و درود
سپاسگزارم دوست عزیز