پرش به محتوا

چگونه از خداوند درخواست کنیم؟

درخواست از خدا

حتماً برای همۀ شما پیش آمده است، زمان­ هایی که خواسته‌ای در دل دارید و در آرزوی اجابت و برآورده شدن آن هستید.

هر روز از خداوند خواستۀ خود را طلب می‌کنید اما دعای شما به اجابت نمی‌رسد.

به دنبال درخواست‌های پی‌در‌پی و برآورده نشدن آرزوهایتان، احساس خستگی و ناامیدی شما را آزرده و غمگین می‌کند.

هر چه تلاش می‌کنید بیشتر از خواسته‌تان فاصله می‌گیرید. احتمالاً بسیاری از شما دیگر تاب نمی­­‌آورید و از اینکه تلاشتان بیهوده است، سَرخورده و پریشان می‌­شوید.

در اوج آشفتگی و ناامیدی احساس نالایق بودن آزارتان می‌­دهد و گمان می­‌کنید که لیاقت و شایستگی لازم را برای اجابت دعایتان ندارید.

اغلب در دعاهایتان با خدا چنین سخن می‌گویید که: ” اگر لایق آن هستم به من عطا کن. یعنی با کلام خود و با احساس درونیتان مانع ارسال پیامتان می­شوید. احساس می‌کنید که شما با دیگران فرق می­‌کنید. تصورتان این است که دیگران از هوش بیشتر، شانس بالا و یا دوستان و آشنایانی برای رسیدن به موقعیت­‌های­ بهتر برخوردارند.

شما با این تفکرات، تنها خودتان را تخریب می­‌کنید و توانائی‌­های خود را به عنوان یک انسان ناچیز و کم اهمیت می­‌شمرید.

اما اشتباه نکنید. به بیراهه نروید.

بی­شک همۀ شما لایق و شایسته هستید تا تمام آرزوها و خواسته‌های زیبایتان محقق شوند. هر انسانی این ارزش و جایگاه را دارد که به آرزوهایش واقعیت ببخشد. توانایی ما آدمیان برای دست­یابی به خواسته­‌ها و اهداف­مان غیر قابل توصیف است.

 همۀ ما این ویژگی را داریم که هر آنچه را اراده کنیم؛ بی­درنگ بدست بیاوریم.

علت محقق نشدن خواسته‌ها

اگر بیشتر اوقات به در بسته برخورد می‌کنید و یا آرزوهایتان ناکام می‌مانند به دلیل بی لیاقتی هیچ­کدام از شما نیست. مشکل آنجا نیست که شما از ارزش کمتری نسبت به دیگران برخوردارید یا اینکه دیگران بهتر از شما هستند. مطمئن باشید که ایرادی در قدر و قیمت هیچ انسانی حتی شما نیست.

علت به سرانجام نرسیدن تقاضاهای هر انسانی را در جای دیگری باید جستجو کرد. ناتوانی در رسیدن به آرزوهایتان را به ارزشمندی یا بی‌ارزشی خود گره نزنید. اگر قدری دقیق‌تر به موضوع درخواست کردن توجه کنید، این مسئله برایتان بسیار ساده و قابل حل خواهد بود.

سهم هر کدام از ما در دنیا

همۀ ما به یک اندازه در این جهان حق استفاده داریم. جهان با تمام امکاناتش در خدمت تمام انسان­های روی زمین است. تصور نکنید تنها عده­ای خاص یا گروهی اندک می­توانند به آرزوهایشان برسند.

ممکن است شرایط رسیدن هر یک از ما به اهداف­مان به دلایل مختلفی متفاوت باشد اما امکان رسیدن به هر خواسته‌های تحت هر شرایطی بی­شک برای همۀ ما فراهم است.

قرار نیست همه از یک راه به اهداف خود برسیم. نیاز نیست که همه به یک هدف واحد برسیم. هر کسی در درون خود به چیزی معتقد است و متناسب با آن برای رسیدن به هدفی خاص تمایل دارد.

اگر تاکنون نتوانسته‌­اید از مواهب و نعمت­های مختلف این دنیا به نفع خود بهره‌­مند شوید، نگران و ناراحت نباشید. نرسیدن به خواسته­‌هایتان و ناکامی در زندگی تنها به یک دلیل روشن است. 

چیزی که مانع بهره­‌مندی هر انسانی در این جهان می­‌شود؛ نداشتن آگاهی کافی است. تنها مشکل شما این است که راه درست بهره‌­مند شدن از تمام امکانات جهان را نمی­‌دانید.

چگونه بخواهیم؟

مهم آن است که هر کدام از ما بدانیم که چه می­ خواهیم و به دنبال چه چیزی هستیم. آگاه باشیم که چه رؤیایی در سَر داریم و اشتیاق­مان در برآوردن چه آرزویی است.

وقتی به خواسته­‌تان نمی‌رسید یا دعایتان به اجابت نمی‌­رسد زود تسلیم نشوید. به خاطر ناکام ماندتان غمگین نشوید. قدری فکر کنید و با خود بیندیشید. از خود بپرسید:

چرا به آرزوهایم نمی‌رسم؟ “

چه می­شود که رسیدن به هر آرزویی تا این اندازه سخت و ناممکن به نظر می­آید؟

آیا احساس نمی­کنید هر وقت آرزو یا خواسته‌­ای را طلب می‌کنید، ذهن شما بر نداشتن آن آرزو متمرکز است؟

راز به اجابت نرسیدن و محقق نشدن خواسته‌­هایتان بی تردید نادیده گرفتن یک نکتۀ ساده اما بسیار حیاتی و مهم است.

 اغلب وقتی دعا می‌­کنید یا خواسته‌­ای را طلب می­‌کنید، در ذهنتان به نداشتن آن خواسته بیشتر توجه دارید تا رسیدن به آن خواسته.

جالب است بدانید که با هر بار تقاضا از روی اضطرار و‌ نداری، احساس کمبود و نداشتن بیشتری به شما دست می‌دهد. در این مواقع شما به سادگی از خواستۀ خود دورتر می‌­شوید.

 

در واقع در چنین شرایطی شما در« فرکانس کمبود و نداشتن » یک چیز و یا یک خواسته هستید و جهان نیز به ارادۀ خداوند پاسخی شبیه به احساس درونیتان را به شما باز می‌گرداند.

جهان مثل آیینه‌ است. کار دنیا بازگرداندن احساسات درونی­تان به خودتان است. هر آنچه را در خود احساس می­کنید دقیقاً همان را به شما باز می­‌گرداند.

احتمالأ از خود می‌پرسید :

جهان چگونه این کار را انجام می‌­دهد؟

چطور احساسات ما را به خودمان نشان می‌دهد؟

چگونه از آیینه بودن دنیا به نفع خود استفاده کنیم؟

اگر دوست دارید، یاد بگیرید که کارکرد دنیا چگونه است و چطور می­‌شود از آن به نفع خود بهره بُرد؛ با من همراه شوید تا به آسانی نحوۀ عملکرد دنیا را برایتان بازگو کنم. به شما کمک می‌­کنم که راه درست زندگی کردن در این جهان را بیاموزید. آگاه شوید که چطور خواسته­‌های خود را طلب کنید تا پاسخ خود را به راحتی دریافت کنید.

آیینه بودن جهان اغلب به این شیوه‌ها عمل می‌­کند

۱- مواجه شدن با اتفاقات خوب یا بد، متناسب با احساس مثبت یا منفی که شما در حال تجربۀ آن هستید. یعنی اگر احساس شادی را تجربه می‌­کنید؛ جهان نیز شما را با شادی‌­های بیشتری همراه می­‌کند. اگر درون خود با درد و غمی دست و پنجه نرم می­‌کنید؛ اتفاقات بیرونی شما نیز چیزی جدای از حوادث غم‌انگیز نخواهد بود.

۲- قرار گرفتن در شرایطی هماهنگ با حالات درونی و احساسی خود. مثلاً اگر درونتان پر از اضطراب و نگرانی است، با شرایطی هماهنگ می‌شوید که اضطراب‌آور و نگران کننده هستند.

مراقب باشید که هر چه پافشاری بیشتری روی نگرانی خود داشته باشید، جهان هم شما را با شرایط دلهره‌آور و ترسناک بیشتری روبرو می‌کند.

۳- برخورد کردن با افرادی که هم فرکانس شما هستند. چنان که گویی خود را به شکل فرد دیگری می‌بینید که یا پر از ترس و تردید است یا افسرده و غمگین است. معمولاً با دیدن این افراد به این نتیجه می‌رسید که جهان پر از مشکل است. همه گرفتار هستند، زندگی کردن سخت است و بسیاری از نتایجِ منفی دیگر که ذهن شما را درگیر خود می‌کنند.

 

اگر در حالت آرامش و آسودگی باشید با افراد آرام‌تری برخورد می‌کنید. یا اینکه اطرافیان شما برخوردی آرام‌تر و ملایم‌تر با شما خواهند داشت. اگر خشمگین و عصبانی هستید؛ شکلی از عصبانیت و تندخویی را در افراد دیگر می­بینید.

همۀ این موارد به شرایط روحی و احساسی شما باز می­گردد. چنان­که گویی این خود شما هستید که باعث تمام اتفاقات خوب یا بد، شرایط مساعد یا نامساعد و یا برانگیخته شدن رفتار مطلوب و یا نامطلوب در دیگران می­شوید.

 

 به قدری همه چیز در این دنیای مادی به هم وابسته و در ارتباط هستند که لازم است برای رسیدن به هر خواسته­ای « تمرکز دقیق و توجه کامل » به درخواست خود داشته باشید.

چگونه درخواست کنیم؟

اولین گام در هر درخواستی این است که :

پیش از آنکه چیزی بخواهیم؛ دقیقاً بدانیم که چه چیزی می­خواهیم. از خواستۀ خود آگاه باشیم و آن را به رسمیت بشناسیم. یعنی آن خواسته را تحقق یافتنی و رسیدن به آن را حق خود بدانیم.

دقیقاً بدانیم چه چیزی وجودمان را با اشتیاقی عمیق در هم آمیخته است. کدام خواسته است که ما را بر سَرِ شوق آورده است؟ چه آرزویی در دل داریم که با یاد آن در ذهن، گل لبخند برلبانمان می­ نشیند و شکوفه­‌های شادی در دلمان جوانه می ­زنند؟

.

رسیدن به هر خواسته­‌ای و اجابت هر دعایی اگر به طور دقیق از آن آگاه شویم، بسیار آسان است. البته بسیاری از افراد از این مرحله عبور نمی­کنند چون خواسته ­های عمیق قلبی خود را نمی­‌شناسند.

اغلب شما به دنبال چیزی هستید که دقیقاً نمی­دانید چرا آن را می­خواهید. احساستان به آن خواسته شفاف و روشن نیست. سردرگُم هستید که چه چیزی را بخواهید؟ چقدر بخواهید؟ برای چه بخواهید؟ نمی‌دانید برای چه دوست دارید چیزی را داشته باشید.

مثلاً به دنبال ثروت هستید اما دقیق نمی­دانید به چه اندازه­ای از ثروت و دارایی می­‌خواهید برسید. پول می­‌خواهید اما نمی‌دانید پول را برای خرید چه چیزی می­‌خواهید. آگاه نیستید چرا آن چیز را می‌خواهید تهیه کنید. در واقع با خود روراست و صادق نیستید. برای همین است که پاسخ مناسبی دریافت نمی­‌کنید.

جهان صداقت، دقت و احساس عمیق قلبی شما را می­‌خواهد. دنیا منتظر است تا کلیک کنید و دکمۀ خواسته­ تان را بفشارید. دنیا به شما پاسخ می­‌دهد اما همانگونه که شما می­‌خواهید. به همان شکل که احساس می­‌کنید و در تصورتان می گنجد.

مِثل این است که برای خرید نان به نانوایی مراجعه کرده‌­اید اما نمی­‌دانید که چقدر نان می‌خواهید. یا دقیقاً نمی‌­دانید که این نان را برای خوردن چه چیزی می­‌خواهید. مثلاً برای درست کردن یک پیتزای خانگی به نان احتیاج دارید اما نه همان نانی که برای خوردن غذاهای دیگر تهیه می­‌کنید.

 درخواست کردن دقیقاً به همین سادگی است اما بسیاری از ما به همین آسانی هم چگونه درخواست کردن را فراموش می­‌کنیم. اگر از خواسته­‌های خود و دلیل خواستن آنها به درستی آگاه نباشید، رسیدن به آن خواسته کاری دشوار می­‌شود. این دشواری نه به دلیل بی­‌ارزشی شماست و نه به دلیل تقدیر و سرنوشت اجباری شماست.‌

 

 تنها به این دلیل به خواسته‌هایتان نزدیک نمی‌شوید که بر آن خواسته، آرزو یا هدفتان به طور کامل آگاه نیستید. خواسته های شما واضح، شفاف و روشن نیستند. راز رسیدن به خواسته‌هایتان در شناخت دقیق هر آرزویی است که در دل دارید.

اغلب شما روابط خوب می‌خواهید اما آن را در جای دیگری جستجو می­‌کنید. خودتان با خواسته‌تان فرسنگ­‌ها فاصله دارید. به دنبال همسری ایده‌آل هستید اما خصوصیات رفتاری و شخصیتی شما بسیار متفاوت از یک فرد ایده‌­آل است.

به دنبال یک فرد راستگو، خوش اخلاق، خوش فکر، شاد و سرِحال هستید اما خودتان اغلب دروغگو، بد اخلاق، عصبانی و یا غمگین هستید. چطور ممکن است دروغگویی با راستگویی جمع شود؟ چگونه عصبانیت و خشم با آرامش یا غم و ناراحتی با شادی و لذت همراه شوند؟

در طول زندگی به قدری به خود ناکامی و شکست را تحمیل کرده‌­اید که بساط ناامیدی بدجوری در زندگی­تان خانه کرده است. نه از پول کافی خبری هست و نه بویی از عشق در زندگیتان مانده است. همانطور که صداقت از زندگی رخت بسته است، رنگ دروغ و نیرنگ هم در زندگی نمایان شده است.

چطور ناآگاهانه درخواست می­‌کنیم؟

در بیشتر مواقع به صورت کاملاً ناآگاهانه در فرکانس متفاوتی با خواستۀ واقعی خود قرار دارید. به دنبال چیزی هستید که سفارش آن را نداده‌­اید. در اکثر موارد خودتان هم متوجه نیستید که در خواستی را که داده‌­اید با آنچه واقعاً می­‌خواهید، متفاوت است.

تصور کنید به یک رستوران رفته­‌اید تا غذای مورد علاقۀ خود را نوش­‌جان کنید. پیش‌خدمت برای گرفتن سفارش غذا سراغ میزی می­‌آید که شما نشسته‌اید. منوی غذا را مقابلتان می­‌گذارد و از شما می‌خواهد که غذای دلخواه خود را انتخاب و سفارش دهید.

با دیدن لیست غذاها اولین چیزی که به چشمتان می­‌آید قیمت غذاهاست. ذهنتان درگیر قیمت­‌ها می­‌شود و با خودتان گفتگویی درونی به راه می‌­اندازید. ممکن است با خود بگویید چقدر قیمت غذاها بالاست. غذای مورد علاقه­‌ام خیلی گران است. سعی می‌کنید خودتان را متقاعد سازید که غذای دلخواهتان را سفارش ندهید چون حاضر به پرداخت مبلغ بالای آن نیستید.

کم­ کم بقیه لیست را نگاه می‌کنید تا شاید غذایی ارزان­تر پیدا کنید. دست آخر خودتان را راضی می­‌کنید که یک غذای معمولی و ارزان قیمت را که البته خیلی هم مشتاق خوردنش نیستید؛ سفارش دهید.

فکر می‌­کنید در نهایت چه اتفاقی می­افتد؟

احتمالاً اغلب شما این نوع سفارش دادنِ غذا را تجربه کرده‌­اید. معمولاً بعد از صرف غذا شروع به غُر زدن می­‌کنید. از طعم و کیفیت غذایی که خورده‌­اید شکایت می­‌کنید و خودتان را بابت سفارش آن غذا سرزنش می‌کنید.

شما قادر بودید که بهای غذای دلخواه خود را بپردازید اما دلتان نیامد که پول زیادی را برای خریدن آن هزینه کنید. با خود گفتید مگر پول علف خرس است (این فکر یک مقاومت ذهنی است) که به راحتی آن را خرج کنم.

ترس از هزینه کردنِ کمی پول بیشتر شما را به سمت انتخاب نامناسبی کشاند. به زور خودتان را راضی کردید غذایی را سفارش دهید که قیمت پایین­‌تری دارد اگر چه خیلی به ذائقۀ شما خوش نمی­‌آمد.  

غالباً در تمام طول زندگی به همین شکل عمل می­‌کنید. از ته قلبتان چیزی می­ خواهید و در جستجوی آن هستید اما ذهنتان کلی مانع برایتان ایجاد می­‌کند.

گفتگویی در ذهنتان به راه می­افتد که اجازۀ درخواست آن را به شما نمی‌­دهد. افکاری در ذهنتان می‌چرخند که با خواستۀ شما فرسنگ‌­ها فاصله دارند.

منوی جهان همیشه آماده و مهیای پاسخگویی به ماست اما این خود ما هستیم که اجازه نمی‌دهیم خواسته‌های واقعی خود را ارسال کنیم. اگر درخواست خود را به درستی ارسال نکرده‌­ایم به خود می‌گوییم حتماً در تقدیرمان نبوده است. قسمت چیز دیگری است. یا احساس می­‌کنیم ما لایق دریافت آن نعمت نیستیم. 

اغلب شما دوست دارید طعم آرامش را در زندگی خود تجربه کنید اما در دلتان غوغایی برپاست. درونتان پر از آشوب و اضطراب است و هر لحظه درگیر ترس­ها و تردیدهایی می‌شوید که جانتان را به لب می­‌رسانند. به نظر شما جایی که ترس و نگرانی باشد، آرامش خانه دارد؟

از یک سو به دنبال اطمینان خاطر هستید و تلاش می­کنید در زندگیتان به ثبات برسید و از سوی دیگر با شک و دو دلی دست و پنجه نرم می‌­کنید.

آخر چطور ممکن است شک و تردید با اطمینان قلبی در یک جا جمع شوند؟

شما در هر زمانی فقط یک احساس را تجربه می­‌کنید. نمی­شود هم آرامش داشته باشید و هم بترسید. امکان ندارد چیزی را در زندگی تجربه کنید که می­‌خواهید اما در دلتان نسبت به داشتن یا رسیدن به آن شک داشته باشید.  دنیا هر لحظه به شما پاسخ می­‌دهد. دقیقاً مثل کلیک کردن روی یک آیکون. 

هماهنی می شوی که هستی

خبر خوب آن است که شما دقیقاً همانی می‌­شوید که هستید. اتفاقاتی را تجربه می‌کنید که انتظارش را دارید. شرایطی را برای خود رقم می‌زنید که تصورش را می­‌کنید. چیزی را به زندگی خود دعوت می­‌کنید که به آن توجه دارید. همه چیز در این دنیا بسیار دقیق، منظم و ظریف عمل می‌کند.

 هیچ چیز از قلم نمی‌­افتد. دقیقاً مثل آیینه. شما وقتی روبروی آیینه می­‌ایستید همانی را می ­بینید که هستید. نه بیشتر و نه کمتر. اگر موهایتان فر است حتماً موی خود را فر می­‌بینید. اگر پوستتان سفید است قطعاً آن را تیره و یا سیاه نمی­بینید. اندام لاغر خود را بسیار چاق و یا قد کوتاه خود را بسیار بلند و دراز نمی­‌بینید.

اگر یاد بگیرید که بر هر خواسته‌ای که دارید تمرکز کنید و آرزوی خود را با جزئیاتش بشناسید؛ به آسانی خواسته‌تان واقعی می­‌شود. اگر شک دارید برای یک بار هم که شده امتحان کنید.

درخواست کردن در قرآن

 

خداوند تنها نیرو دهندۀ این جهان است. وجودی بی انتهاست که هیچ پایانی برایش نیست. همه چیز از قدرت بی انتهای او نشأت می‌گیرد و یگانه نیروی جاری در عالَمِ هستی است.

در کتاب آسمانی قرآن، خداوند به تمام انسان‌ها پیام می‌دهد که مرا بخوانید. از من درخواست کنید تا شما را اجابت کنم. تا پاسخ شما را به بهترین شکل بدهم. خدایی که سرتاسر بخشندگی و مهربانی است؛ خود به ما پیغام می‌دهد که از من بخواهید تا بی­درنگ به شما عطا کنم.

وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم

خواستن نشانۀ ایمان به خداست. درخواست کردن نشانۀ باور و اعتماد به خدایی است که حتماً و بی‌درنگ اجابت می‌کند. خواستن واقعی همراه با امید و اطمینان قلبی است.

اگر شک کنیم و یا مطمئن نباشیم درخواست ما همان طوری که می­‌خواهیم؛ ارسال نمی­‌شود.

درخواست کردنِ واقعی دقیقاً مثل وقتی است که می­دانیم نان می­‌خواهیم و چند نان می‌خواهیم بخریم. با آگاهی کامل از اینکه چه نانی می‌خواهیم بخریم، با اطمینان به سمت نانوایی محل حرکت می­‌کنیم. سفارش خود را می‌دهیم و اندکی بعد، نان در دست به خانه برمی­‌گردیم.

هیچ وقت شک نمی­‌کنیم که نانوا ممکن است امروز دیگر به من نان ندهد. امکان ندارد که نگران باشیم که نانوا به جای پخت نان بساط حلیم را به راه انداخته باشد.

قطعاً اگر قصد خرید قالی یا لباس و یا هر چیز دیگری غیر از نان را داشته باشید برای تهیه آنها به نانوایی نمی‌روید. تنها به یک دلیل ساده سراغ نانوایی نمی‌روید. چون مطمئن هستید که نانوا به شما فقط نان می‌دهد.

حال تصور کنید برای خرید تمام وسایلتان به یک فروشگاه بزرگ می‌روید. در آنجا همه چیز موجود است. هر چه که بخواهید. هم ارزاق روزانه را می‌توانید تهیه کنید و هم پوشاک یا وسایل منزلتان را بخرید.

نگران نان خریدن از نانوایی هم نیستید. چون می‌دانید که در این فروشگاه نان‌های مختلف عرضه می‌شود. بدون نگرانی به فروشگاه می‌روید و با خیال راحت تمام خرید خودتان را انجام می‌دهید.

همه می­‌دانید که در یک فروشگاه بزرگ هر قسمت تنها پاسخگوی بخشی از نیاز شماست. بنابراین برای خرید هر چیزی به همان قسمت مربوطه مراجعه می‌کنید. هیچ ­وقت برای خرید گوشت به قسمت لبنیات نمی‌روید. یا برای تهیه نان به بخش پوشاک سر نمی‌زنید.

اگر جهان را نیز همچون فروشگاه بزرگی ببینید که تحت حمایت، مدیریت و هدایت یک مدیر حاذق و تواناست؛ دیگر نگران تهیۀ درخواست‌های خود نمی‌شوید. مطمئن هستید همۀ خواسته­‌ها و آرزوهایتان پاسخی دقیق و مناسب دارند.

اینجا و در این جهان همه چیز مهیا و موجود است. هیچ کمبودی برای هیچ چیزی نیست. به هر اندازه که دلتان بخواهد از هر چیزی موجود است. فقط و فقط به چند نکتۀ اساسی برای خریدتان از فروشگاه جهانی باید توجه کنید.

ایمان به اجابت خواسته‌ها

وقتی فرآیند درخواست کردن به درستی انجام شود؛ شما به‌ایمانی واقعی رسیده‌­اید. خواستن واقعی همۀ تردید‌ها، شک ­‌ها و یا ترس ­‌ها را از وجود ما پاک می‌­‌کند و حرکت به سمت آنچه می‌­‌خواهیم را آسان و لذت بخش می‌­کند.

خواستن یعنی اطمینان دارم که چه می‌­خواهم. ‌ایمان دارم که درخواستم اجابت می‌­شود. باور دارم که من لایق آن هستم. می‌­دانم که خدا آمادۀ پاسخ به من است. به او اعتماد دارم که عاشقانه مرا دوست دارد و حتماً تقاضایم را اجابت می‌­کند.

انسان با‌ایمان کسی است که در‌های وجودش را به سمت اجابتِ خواسته‌هایش از سوی یگانۀ هستی باز می‌کند. انسان واقعی به خدا شک نمی‌کند. نمی‌ترسد وغمگین نمی‌شود.

در عوض دلش قرص و محکم است. خدا را صاحب هر آنچه می‌­داند که می‌­ خواهد. بخشندگی و عطای او را باور دارد. هیچ چیز در اراده­اش خللی به وجود نمی‌­آورد. از حرکت به سمت هدفش نمی‌ترسد. از آرزویش دست نمی‌کشد و با عشق برای رسیدن به خواسته­اش اقدام می‌­کند.

مطمئن است که ابر و باد و مه و خورشید و فلک به دستور مدیر عالم هستی او را یاری می‌­دهند تا آرزویش محقق شود. ‌ایمان دارد که نیروی برانگیزانندۀ این هستی با این عظمت و شگفتی قادر است تمام خواسته‌­‌هایش را برآورده سازد.

وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و آنچه در آسمانها و زمین است تمام را مسخر و رام شما گردانید و اینها همه از سوی اوست. در این کار نیز برای مردمى كه مى‏‌انديشند نشانه‏ هايى است.

خداوند تمام زمین و آسمان را به همراه تمام امکانات آن‌ها در اختیار همۀ ما قرار داده است. چیزی از هیچ­کس دریغ نمی‌شود. کافی است که بخواهیم و تصمیم بگیریم که به خواسته­‌مان واقعیت ببخشیم.

همین که به آنچه دوست داریم، توجه کنیم و از صمیم قلب حرکتی هر چند کوچک برای آن انجام دهیم؛ همه چیز برای کمک به ما بسیج می‌شود. تمام اتفاقات به نفع ما رقم می‌­خورند.

افرادِ همراه و کار بلد با ما همقدم می‌­شوند. شرایط مناسب برای رسیدن به خواسته­‌مان مهیا می‌­شود تا هم آسان ­تر و هم در زمان کمتری به خواسته­‌مان برسیم.

بی ­ایمانی به اجابت خواسته­ ها همان شرک است.

شک و تردید نسبت به اجابت خواسته­‌ها از سوی خدا چیزی جز بی ­ایمانی و شرک نیست.
دوستان عزیزم در بسیاری از صحنه­‌های زندگی به خداوند و پاسخ‌های او شک و تردید داریم و‌ایمان کافی به بزرگترین و تنها قدرت هستی نداریم. به همین دلیل به باور‌هایی چنگ می‌­زنیم که چیزی جز شرک نیست.

حتما می پرسید چرا شرک؟

شاید بگویید ما که برای خدا شریک قائل نشده‌ایم. فقط می‌ترسیم که خواسته‌هایمان ارزشمند نباشند و یا لیاقت دریافت پاسخ از سوی خداوند را نداشته باشیم.

خدا را سوای از خود می­‌بینید و او را تنها در آسمان­ها جستجو می­‌کنید. نزدیکی خود را با خدایی که از رگ گردن به همۀ ما نزدیکتر است؛ باور ندارید. نیروی عظیمی که با مهر و عشق در سرتاسر کیهان حتی در بدن شما جاری است.

او را در مقابل خود می‌­بینید نه در کنار خود. به کمک و حمایتش شک می‌­کنید. با او مثل غریبه­ ها سخن می­‌گویید نه همچون یاری همراه و همدل. خدا را خشمگین و عصبانی تصور می­‌کنید که اغلب به دنبال دیدن اشکال و ایراد شماست.

بعضی ­ها فکر می­‌کنند باور داشتن به قدرت خداوند فقط در حد کلام است. اما ایمان داشتن باید خود را در عمل نشان دهد. ایمان بدون عمل مثل درخت بی ثمر است.

آگاهی و دانایی زمانی ارزشمند است که به عمل منتهی شود. هر کاری را که انجام می­‌دهیم؛ ایمان داریم که انجام شدنی است. پس اگر قدم در راه اهداف خود نمی‌گذاریم یعنی ایمان­مان ضعیف است و به خود و خدای خود اعتماد کافی نداریم.

بعضی از اوقات می‌گوییم باید شانس بیاوریم که فلان اتفاق برایمان رخ دهد. گاهی می‌گوییم باید پارتی یا آشنا داشته باشیم تا کارهایمان انجام شود.

♦ خیلی وقت­ ها معترف به ناتوانی خود می­‌شویم و باور داریم که فلانی چون پول بیشتر و یا موقعیت بالاتر دارد، انسان شایسته تری نسبت به ماست‌.

بعضی از این اعتقادات چنان در وجود ما ریشه دوانده‌­اند که متوجه حضورشان نمی‌شویم. اما آنها کار خودشان را خوب بلدند. بسیار ظریف و نامحسوس احساس قدرت و خلاقیت را در وجودمان می‌خشکانند.

♦ گاهی چنان ما را در تنگنا قرار می‌دهند که اگر متفاوت با آنها بیندیشیم و عمل کنیم؛ احساس از خود بیگانگی می­ کنیم. یا به قدری می­ترسیم که راه رسیدن به هدف را ادامه نمی‌­دهیم.

با حضور این افکار به قدری خود را ضعیف و حقیر می­‌بینیم و دیگران را برتر و بهتر که یادمان می‌رود همۀ ما در انسان بودن مشترکیم. همۀ ما مفتخریم به داشتنِ روح الهی و به یک اندازه برای خداوند ارزشمندیم. احساس حقارت هم ایمانمان را ضعیف می‌کند و هم  نسبت به توانائی‌های خدادای­مان بی‌اعتماد می­‌شویم.

 

این افکار و باورهای محدود­کننده هستند که احساس ضعف و حقارت را برانگیخته می­‌کنند. برای همین است که وقتی می‌خواهیم کاری بزرگ و یا غیر معمول انجام دهیم ترس دست و پایمان را می­‌بندد. شک می­‌کنیم و شهامت خود را برای ادامه دادن از دست می‌دهیم. 

نگرانی بابت حرف دیگران، شرایط اقتصادی، نرخ دلار، وضعیت سیاسی و اجتماعی، وابسته بودن به موقعیت مکانی خاص بخشی از این باورها و اعتقادات هستند. محدودیت­ های بی­شمار دیگری وجود دارند که می­توانند فضای ذهن هر فردی را به خود مشغول کنند.

بعضی از باورها نمی‌گذارند رشد کنیم و گسترده‌تر شویم. به اندازه‌­ای که تبدیل به موجودی کپک‌­زده می‌شویم. اعتقاد و ایمان ما را به خدا یعنی تنها انرژی پاسخ دهنده به خواسته ­هایمان سست و خفیف می­‌کنند. راه‌­ها و ایده‌­ها را نمی­‌بینیم و تمام اسباب و امکانات جهان را که به ارادۀ او در خدمت ما قرار گرفته ­اند را کم و ناچیز می­‌پنداریم.

این همان شرک است

یعنی بی­ اعتمادی به یاری خدا و ترس از عوامل و شرایط بیرونی. شرک، مثل سمّ مار است. به آرامی آدم را فلج و ناتوان می­‌کند. سمّ شرک، همان ترس است. ترسی که مانع از هر اقدام و حرکتی در زندگی­‌مان می­شود.

به جای یاری گرفتن از خدا و همراه شدن با کل هستی که هر لحظه دست یاری خود را به سوی ما دراز می­ کند به ترسِ خود دامن می‌­زنیم. از درون، خود را سرزنش می­‌کنیم و با حس حقارت پیام ناتوانی، ناکافی بودن و کم­ ارزشی را به خود می‌دهیم. زیر سایۀ شک و تردید روزگار می­‌گذرانیم و قدرت بی­ انتهایی که همیشه با ماست را نادیده می‌گیریم.

تفاوت باورهای انسان ­ها در رسیدن به خواسته­ ها

در این دنیا فقط یک تفاوت اساسی میان انسان­‌ها وجود دارد. تنها تمایز این است که عدۀ کمی از انسان‌ها که البته موفق هم هستند؛ ارزشمندی و لایق بودن خود را باور کرده ­اند‌. ‌ایمان داشته­ اند که اگر حرکت کنند؛ بی ­تردید به نتیجه می‌­رسند. آن‌ها نه منتظر شانس می‌­مانند و نه به دنبال آشنا می‌­گردند.

آن‌ها باور دارند قدرتی در وجودشان نهفته است که در تمام صحنه­‌های زندگی یاری‌گر­شان خواهد بود. احساسات خود را به خوبی مهار می‌­کنند. خوب فکر می‌­کنند. به موقع تصمیم می‌­گیرند و در اولین فرصت تصمیمات خود را اجرا می‌­کنند. اگرچه در مسیر زندگی به موانعی برمی­خورند اما قدم­­‌هایشان سست نمی‌­شود و ناامیدی را حتی در سخت­ترین شرایط دور می‌­زنند.

اما بسیاری از آدم‌ها که غالباً ناموفق، ضعیف، ناتوان، شکست خورده و فقیر هستند؛ خود را موجودی حقیر می‌­بینند که یا باید شانس بیاورند و یا به طور کلی شانسی برای خوشبختی ندارند.

به اعتقاد آن‌ها در‌های خوشبختی و موفقیت به روی آنان بسته شده است. احساس ترس، تردید و ناامیدی به قدری بر زندگیشان سایه انداخته است که هر لحظه از خودشان و توانائی‌هایشان بیشتر فاصله می‌­گیرند.

خود را موجوداتی گناهکار و مغضوب می‌بینند که خداوند از آن‌ها روی­گردان است. احساس بی­ لیاقتی و بی ­ارزشی همچون سمّی مهلک رسیدن به هر خواسته ­ای را برای آن‌ها امری محال و ناممکن کرده است.

در بسیاری از موارد در مشاوره­‌هایم با کسانی برخورد می‌­کنم که فقط به دلیل ترس از حرکت باز مانده­‌اند. بخشنده بودن خدا و مهربانی او را نادیده می‌­انگارند و از ترسِ اشتباهات گذشته، غرق در احساس گناه شده­‌اند.

گروهی هم به دلیل ترس، اعتماد به نفس خود را از دست داده‌­اند و خود را مغلوب شرایط اجباری کرده‌اند. جرأت تصمیم گرفتن ندارند و شهامت بیان افکار و اعتقادات خود را از دست داده‌اند.

ترس از عوامل مختلفِ بیرونی مثل بی ­پولی یا کم­ پولی، بیماری یا مشکلات و نقایص جسمانی، شرایط خانوادگی و یا ترس از همسر، رئیس، جامعه و مردم نمونه­‌هایی هستند که انسان را از خودِ واقعیشان دور می‌­کنند. ترس میان آن‌ها و توانائی‌هایشان فاصله می‌اندازد و نمی‌­گذارد تصمیمی درست در زندگی بگیرند. اغلب به جای توجه به خود و خواسته­‌هایشان به دنبال راضی کردن دیگران و قانع ساختن آن‌ها هستند.

چگونه از خداوند بخواهیم؟

آیا راهی هست که ما با خدا به راحتی صحبت کنیم و از او درخواست کنیم؟

چگونه با خدا هم­صحبت شویم و همیشه از یاری او آگاه شویم؟

بسیاری از ما آدم­‌ها خواسته­‌هایمان را بر زبان جاری می‌­کنیم اما در دل حسرت آن را داریم. دست به دعا بر می‌­داریم اما نسبت به اجابت دعایمان شک می‌­کنیم.

خیلی وقت­‌ها چیز‌های بزرگی طلب می‌کنیم که از درون برای پذیرش آن‌ها آمادگی نداریم. از یک سو می‌­خواهیم و از سوی دیگر می‌­ترسیم. یا نمی‌­توانیم قبول مسئولیت کنیم و یا خود را در حد و اندازۀ آن خواسته نمی‌بینیم.

از خداوند می‌­خواهیم اما در دلمان می‌­ترسیم. ترس از اینکه لایق نباشیم و درخواستمان اجابت نشود. از بی ­توجهی خدا به خودمان می‌­ترسیم. بین خود و خدا فرسنگ­‌ها فاصله می‌­بینیم حال آنکه خدا همیشه با ماست.

گاهی نگران می‌­شویم که اگر به خواسته­ مان برسیم چه کار کنیم؟ با خود می‌­گوییم آیا می‌­توانم ادارۀ امور را به دست بگیرم؟ اگر نتوانم چقدر بد می‌­شود. آنقدر با خود حرف­‌های ناامید‌کننده می‌­زنیم که دیگر رمقی برای حرکت به سمت خواسته ­مان باقی نمی‌­ماند. درمانده می‌­شویم که بخواهیم یا نخواهیم. میان خواستن و نخواستن به شک و تردید می‌­افتیم.

خیلی وقت­‌ها از اعماق وجودمان می‌­ترسیم که چیزی بخواهیم. ترجیح می‌­دهیم حسرت‌زده و ناکام باقی بمانیم تا اینکه خواستۀ خود را طلب کنیم.
گاهی وقت­‌ها هم چیزی را می‌­خواهیم اما با حسرت و نداشتن به آن چیز می‌­نگریم. احساس حسرت نشانۀ تمرکز ذهن بر نداشتن یک چیز است. شوق و ذوقمان برای رسیدن به خواسته­ مان زیاد است اما از درون خود را از آن خواسته دور می‌بینیم.

درخواست چیزی را می‌دهیم ولی بیشترین حس ما این است که آن چیز را نداریم. یعنی به جای‌امید به رسیدن بیشتر ناامید از رسیدن هستیم. ذهن بر هر چه تمرکز کند؛ همان را نیز احساس می‌کند.

وقتی خواسته ای دارید از نظر روحی نیز آماده شوید.

هنگام خواستن باید از نظر روحی با خداوند به هماهنگی برسیم. تنها راه سخن گفتن با خداوند « احساس کردنِ چیزی است که می‌خواهیم.» خداوند به محض هر گونه احساسی در ما، همان می‌شود که می­‌خواهیم.

 *زبان روح احساس است*

احساس کردن به هر شکلی می‌­تواند اتفاق بیفتد. گاهی عمیقاً با خدا راز و نیاز می‌­کنیم و با حرف زدن پر از حسِ خواستن می‌شویم. خواستنی که پر از حسِ اعتماد و اطمینان است. ‌ایمان داریم که او سخنان ما را می‌­شنود و پاسخ ما را به بهترین وجه خواهد داد.

زمانی به مطلبی یا آهنگی گوش می‌­دهیم و باشنیدن به اوج احساسِ خوب می‌­رسیم و در آسمان خواسته­‌هایمان پرواز می‌کنیم. به قدری آرزو‌هایمان شفاف و روشن می‌­شوند که شادی بعد از رسیدن را احساس می‌­کنیم.

بعضی وقت­‌ها با رؤیایی که در سَر می‌­پرورانیم؛ پر از احساس شور و شادی می‌شویم. تصویری شفاف و روشن از خواسته ­مان در ذهن می‌­سازیم چنان که گویی با نقش بستن آن آرزو در ذهنمان درخواست ارسال شده است.

شاید هم با خیالی پر از درد و رنج شویم، با سخنی پر از شکایت و نارضایتی و یا با شنیدن کلامی و آهنگی، غمگین و محزون شویم. در هر حال اگر احساس خوبی نداشته باشیم پاسخ مناسبی هم دریافت نخواهیم کرد.

اگر بترسیم و ناامید شویم؛ درخواستی متفاوت با خواستۀ واقعی­مان را احساس کرده‌ایم. اگر شاکی باشیم قطعاً در فرکانسی متفاوت با تشکر و سپاسگزاری خواهیم بود.

 

این طبیعت جهانی است که همچون آیینه عمل می‌­کند. جهان با قوانین طبیعی اداره می‌­شود. خداوند نیز در دل همین قوانین عمل می‌­کند.

 یاری خدا از راه‌های بسیار طبیعی رخ می‌­دهد اما اغلب با احساس بد درخواست چیزی را می‌­دهیم که دوست نداریم.

مثل وقتی که پشت فرمان نشسته ­ایم و می‌­خواهیم با سرعت حرکت کنیم. خودرو روی دندۀ سنگین است و ما با شدت پدال گاز را فشار می‌­دهیم. ماشین سرو صدا می‌­کند. چرخ­‌ها به سختی روی جاده کشیده می‌­شوند اما قدرت سرعت گرفتن را ندارند.

اگر آرزو یا خواسته ­ای در دل داریم باید خود را در حالِ داشتن همان احساس کنیم. در حالی که آرزوی خود را به زبان می آوریم؛ همان را نیز در دل احساس کنیم.

تنها در این صورت است که جهان به ارادۀ خداوند به احساس ما پاسخ می‌­دهد. راه­‌ها و‌ ایده­‌های تازه را به ما نشان می‌دهد. شرایط برایمان مهیا و آماده می‌­شوند و افراد مناسب با ما همسو و هم‌جهت می‌­شوند.

10 دیدگاه دربارهٔ «چگونه از خداوند درخواست کنیم؟»

  1. سلام و درود بر دوست نازنین سرکار خانم فربد بسیار مطلب کامل و موجزی نوشته اید.
    من در همه شکرگزاریها و درخواستهایم از خدا این عبارت را می گویم:
    《خدایا مرا آن دِه، که آن بِه》 چون اوست که دانای مطلق است و خوب و بد بنده اش را بهتر می داند. شاید آنچه که من درخواست کنم کمتر از تقدیری باشد که او برایم رقم زده پس از خودش بهترین را می طلبم تا انشالله اجابت شود.

    1. سلام و درود به خانم نبی زاده عزیز و دوست نازنینم
      ممنون از توجه شما و نگاه زیباتون💚🤍
      چقدر خوب که از ارتباط زیبای خودتون با خدا برای ما نوشتید و حس خوبتون را با ما به اشتراک گذاشتید.
      امیدوارم به بهترینهای خودتون برسید.🌱

  2. این مطلب باعث شد تا به خودم بیام ,عاشق خودم و خالق خودم باشم و ازاین به بعد واسه رسیدن به خواسته قلبیم بهتر به خدا توسل کنم (:🙂💜
    مچکرم ازتون💜🥺

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *